اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عم

نویسه گردانی: ʽM
عم . [ ع َم م ] (ع مص ) ۞ فراگرفتن و شامل شدن : عم القوم بالعطیة؛ بخشش و عطیه ٔ او همه ٔ آن قوم را فراگرفت و شامل شد. (ازاقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به عُموم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
ام الجیش . [ اُم ْ مُل ْ ج َ ] (ع اِ مرکب ) علم لشکر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به ام الحرب شود.
ام الحسن . [ اُم ْ مُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) از دختران علی بن ابی طالب بود. (از تاریخ گزیده چ لندن ص 199).
ام الحسن . [ اُم ْ مُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) فاطمه ملقب به ست المشایخ (مخفف سیدة المشایخ ). دختر شهید اول و از زنان فاضل بود و از پدر خود و دیگر...
ام الحسن . [ اُم ْ مُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) نخعیه . از محدثان شیعه است . رجوع به ریحانةالادب ج 6 ص 215 شود.
ام الحکم . [ اُم ْ مُل ْ ح َ ک َ ] (اِخ ) دختر ابی سفیان . زن عیاض بن شداد فهری و بنا بقولی یکی از شش زن مهاجر بود که از اسلام برگشت و بمشر...
ام الحکم . [ اُم ْ مُل ْ ح َ ک َ ] (اِخ ) زینب . دختر جحش بن رباب بن یعمربن صبرةبن مرةبن کثیربن غنم بن دودان بن اسدبن خزیمه ٔ اسدیه مکنی به...
ام الحرب . [ اُم ْ مُل ْ ح َ ] (ع اِ مرکب ) رایت . (لسان العرب ). لوا. علم . و رجوع به ام الجیش شود.
ام بلدان . [ اُ م م ِ ب ُ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ام البلدان شود. || (اِخ ) لقب شهر بصره است . (از کتاب سکه ها و مدالها و مهرهای پادشاهان ا...
ام بیضاء. [ اُم ْ م ِ ب َ ] (ع اِ مرکب ) دیگ . (از لسان العرب ) (ذیل اقرب الموارد).
ام اوتار. [ اُ م م ِ اَ ] (ع اِمرکب ) سیم مهم چنگ . شاه سیم . ام الاوتار : عدوت گر نبود گو مباش کان بدرگ بریشمی است بر این ارغنون سرآهنگی ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.