اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غاذی

نویسه گردانی: ḠAḎY
غاذی . (ع ص ) هو غاذی مال ؛ او نگهبان و نیکوکننده ٔ شتران است . (منتهی الارب ). || زخمی که خشک نشود. (از تاج العروس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
قاضی عطأا. [ ع َ ئُل ْ لاه ] (اِخ ) برادر قاضی محمد است . از ارباب کمال عهد خود ممتاز بود و در زمان شاه صفی راه در مجلس شاهی داشته و در ص...
قاضی فکاری . [ ] (اِخ ) شاعر متخلص به فکاری . رجوع به فکاری شود.
قاضی عدیمی . [ ع َ ] (اِخ ) محمدبن هبةاﷲبن احمدبن یحیی بن زهیر، مکنی به ابوغانم . از خاندان بنی العدیم . فقیهی است فاضل ، عابد، عفیف ، زاهد...
قاضی فارسی . [ ی ِ ] (اِخ ) عبدالغافربن عبداﷲ اسماعیل بن عبدالغافربن محمد حافظ قشیری نیشابوری . از مشاهیر علما ومحدثین عامه است که در پنج سال...
قاضی قریشی . [ ق ُرَ ] (اِخ ) یکی از قاضیان عهد میرزا الغ بیک است که در یکی از قضایای شرعی متهم به مداهنه گردید. الغبیک حکم کرد ریش او ر...
قاضی قشیری . [ ی ِ ق ُ ش َ ] (اِخ ) عبدالغافربن اسماعیل . رجوع به قاضی فارسی شود.
قاضی قصیمی . [ ق َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن محمدبن عبداﷲ تمیمی . از مردم عنیزه در قصیم نجد است که به سال 1269هَ . ق . / 1853 م . تولد یافت . وی ...
قاضی قضاعی . [ ق ُ ] (اِخ ) محمدبن سلامةبن جعفربن علی بن حکمون مغربی شافعی ، مکنی به ابوعبداﷲ. از اکابر علمای قدمای شافعیه است که در فقه...
قاضی صمیری . [ ص َ ] (اِخ ) محمدبن اسحاق ، مکنی به ابوالعنیس یا ابوالعیس یا ابوالعنبس یا ابوالعینین . رجوع به معجم الادباء ج 18 ص 8 و تاریخ ...
قاضی سخاوی . [ س َ ] (اِخ ) علی بن اسماعیل بن شرف الدین ابراهیم بن حیاره ٔ یمنی مالکی ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به شرف الدین . ادیب نحوی ،...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.