غرق . [ غ َرَ ] (ع مص ) غرق شدن و آب از سر کسی گذشتن . (منتهی الارب ). فرورفتن در آب و از سر گذشتن آب و غیره . و مشهور و مستعمل به سکون «را» است . (غیاث اللغات ). غرق شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی )
: حتی اذا ادرکه الغرق قال آمنت . (قرآن
90/10). مستغرق شدن . انغماس . فرورفتن در آب و جز آن . (دزی ج
2 ص
208). || طوفان . (منتهی الارب ذیل طوفان ). || به قدر سیرآبی آب خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ): غرق الرجل غرقاً؛ شرب الغرقة. (از اقرب الموارد). || بی نیاز گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). استغناء. (از اقرب الموارد)
۞ .