غزی
نویسه گردانی:
ḠZY
غزی . [ غ َزْ زی ] (اِخ ) یوسف غزی مدنی . او راست : مجموعه ٔ رسائل اربعة:
1 - رفع الاشتباه حدیث من صلی فی مسجد اربعین صلاة. 2 - تنبیه الانام عن کیفیةاسقاط الصلاة و الصیام . 3 - الکواکب اللامعات فی حکم المائعات . 4- منة الخلق فی قول الرجل لزوجته غیر المدخول بها انت طالق و طالق و طالق ، در مدینه به چاپ رسیده و صفحات آنها 5 و 8 و 9 و 15 است . (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1417).
واژه های همانند
۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
غزی . [ غ َزْ زی ] (اِخ ) سیف بن عمرو، مکنی به ابوتمام . از محمدبن ابی سری عسقلانی روایت کند، و ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی و ابوالحسین...
غزی . [ غ َزْ زی ] (اِخ ) (1853-1933) شیخ کامل . عضو مجمع علمی دمشق . او راست : «نهر الذهب فی تاریخ حلب ». (از اعلام المنجد).
غزی . [ غ َزْ زی ] (اِخ ) عبدالرحمن بن عثمان . از عابدان یمن بود. وی از عبیدبن عمیر روایت کند، و یزیدبن ابی حکیم از او روایت دارد. (از انساب ...
غزی . [ غ زْ زی ] (اِخ ) عبداﷲبن وهب . (ازانساب سمعانی ورق 408 ب ). شاید عبداﷲبن وهب بن مسلم باشد. رجوع به ابن وهب و الفهرست چ 1 مصر ص 28...
غزی . [ غ َزْ زی ] (اِخ ) علی بن عیاش بن عبداﷲبن اشعث ، مکنی به ابوالحسن . وی از محمدبن حماد طهرانی روایت کند، و احمدبن عمربن محمد مصری ح...
غزی . [ غ َزْ زی ] (اِخ ) عیسی بن عثمان بن عیسی ، ملقب به شرف الدین . فقیهی بود که نیابت حکومت دمشق را بر عهده داشت . از کتابهای او «ادب ا...
غزی . [ غ َزْ زی ] (اِخ ) محمدبن حبیش .وی از سفیان بن عیینه روایت کند. و حسن بن سفیان شیبانی از او روایت دارد. (از انساب سمعانی ورق 408 ب ...
غزی . [ غ َزْ زی ] (اِخ ) (939-1004 هَ . ق ). محمدبن عبداﷲبن احمد خطیب عمری تمرتاشی غزی حنفی ، ملقب به شمس الدین . او در عصر خودشیخ حنفیه و ...
غزی . [ غ َزْ زی ] (اِخ ) محمدبن عبید. ابن قتیبة از او روایت کند. (از انساب سمعانی ورق 408 ب ).
غزی . [ غ َزْ زی ] (اِخ ) محمدبن عمروبن الجراح غزی ، مکنی به ابوعبداﷲ. از مالک بن انس و ولیدبن مسلم و ضمرةبن ربیعة و رفادبن الجراح روایت ...