گفتگو درباره واژه گزارش تخلف غول نویسه گردانی: ḠWL غول . [ غ ُوْ وَ ] (ع ص ) عیش غُوَّل ٌ؛ زیست خوش . (منتهی الارب ). عیش اَغوَل و غُوّل ؛ یعنی زندگی خوش . (از تاج العروس ) ۞ . فراخی زیست . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه واژه معنی غول الرجام غول الرجام . [ غ َ لُرْ رُ ] (اِخ ) نام جایی است . (منتهی الارب ) ۞ (تاج العروس ). یاقوت در معجم البلدان این شعر لبید را آورده : عفت الدیا... غول بیابان غول بیابان. غول بیابان موجودی است افسانهای و مهیب که در بیابانها در جوار خارهای مغیلان (امّ غیلان= مادر غولها) خانه دارد. او مترصد فریفتن کاروانیان... بادیه ٔ غول بادیه ٔ غول . [ ی َ / ی ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیای فانی باشد. (برهان ) (آنندراج ). خوابگاه غول خوابگاه غول . [ خوا / خا هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و عالم است . (برهان قاطع) (مجموعه ٔ مترادفات ) (انجمن آرای ناصری ). بادیه ٔ غول دار بادیه ٔ غول دار. [ ی َ / ی ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) این جهان . (ناظم الاطباء: بادیه ). کنایه از دنیای فانی باشد. (آنندراج ). خایه ٔ غول شکستن خایه ٔ غول شکستن . [ ی َ / ی ِ ی ِ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) در محاوره مزاح گونه ای است در وقتی که می خواهند تعبیر از کار کسی کنند و آنرا کوچک ... جغله و غول سرزمین تنبلی منبع : www.jegheleh.ir جغله و غول سرزمین تنبلی ، داستانی قهرمانانه از کودکان ایرانی ست در مورد بازی رایانه ای جغله و غول سرزمین تنبلی:این بازی داس... قول قول: همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی سغدی واب است.*** فانکو آدینات قول در زبان ترکی «قول» یا «کوله»، مترادف «بنده» یا «برده» به کار گرفته می شود (به گمانی برگرفته از فارسی بوده است.) قول. یه معانی بنده . برده. رق. اسیر. «... قول قول . [ ق َ ] (ع مص ) گفتن . || کشتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): قال القوم بفلان ؛ کشتند فلان را. (منتهی الارب ). || غالب شدن . و ا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۶ ۴ ۵ ۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود