قاضی
نویسه گردانی:
QAḌY
قاضی .(اِخ ) دهی است از دهستان سملقان بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد در 24هزارگزی جنوب باختری مانه . در جلگه واقعو هوای آن گرمسیری است . 500 تن سکنه دارد. آب آن ازچشمه و محصول آن غلات و بن شن و تریاک و پنبه و برنج و میوه جات و شغل اهالی زراعت و مالداری است . راه مالرو و دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۹ ثانیه
قاضی عطأا. [ ع َ ئُل ْ لاه ] (اِخ ) برادر قاضی محمد است . از ارباب کمال عهد خود ممتاز بود و در زمان شاه صفی راه در مجلس شاهی داشته و در ص...
قاضی فارسی . [ ی ِ ] (اِخ ) عبدالغافربن عبداﷲ اسماعیل بن عبدالغافربن محمد حافظ قشیری نیشابوری . از مشاهیر علما ومحدثین عامه است که در پنج سال...
قاضی فکاری . [ ] (اِخ ) شاعر متخلص به فکاری . رجوع به فکاری شود.
قاضی قریشی . [ ق ُرَ ] (اِخ ) یکی از قاضیان عهد میرزا الغ بیک است که در یکی از قضایای شرعی متهم به مداهنه گردید. الغبیک حکم کرد ریش او ر...
قاضی قشیری . [ ی ِ ق ُ ش َ ] (اِخ ) عبدالغافربن اسماعیل . رجوع به قاضی فارسی شود.
قاضی قصیمی . [ ق َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن محمدبن عبداﷲ تمیمی . از مردم عنیزه در قصیم نجد است که به سال 1269هَ . ق . / 1853 م . تولد یافت . وی ...
قاضی قضاعی . [ ق ُ ] (اِخ ) محمدبن سلامةبن جعفربن علی بن حکمون مغربی شافعی ، مکنی به ابوعبداﷲ. از اکابر علمای قدمای شافعیه است که در فقه...
قاضی عدیمی . [ ع َ ] (اِخ ) محمدبن هبةاﷲبن احمدبن یحیی بن زهیر، مکنی به ابوغانم . از خاندان بنی العدیم . فقیهی است فاضل ، عابد، عفیف ، زاهد...
قاضی غسانی . [ غ َ س ْ سا ] (اِخ ) احمدبن علی . رجوع به احمدبن علی بن ابراهیم شود.
قاضی غفاری . [ غ ِ ] (اِخ )احمد. رجوع به قاضی احمد غفاری و احمد غفاری شود.