قاضی
نویسه گردانی:
QAḌY
قاضی . (اِخ ) ابراهیم اسنوی شافعی نحوی . صاحب بغیة گوید: وی دانشمندی است فقیه و نحوی و بسیار هوشیار که فقه را نزد بهاء قفطی و اصول را نزد شمس اصفهانی و نحو را نزد بهاء نحاس آموخت و متصدی منصب قضاء سیوط و اخیم و قوص گردید. او دارای عقیده ٔ پاک و روشی نیکو بود و چون یکی از بزرگان و متنفذان به قوص آمد و از وی خواست بخشی از اموال یتیمان و زکوة را به او دهد استنکاف ورزید و گفت این مخصوص فقراست . این باعث شد که آن مرد متنفذ چون به قاهره برگشت با قاضی بدرالدین ابن جماعةکوشیدند که وی را از قضاء برکنار سازند ولی در اینکار موفق نشدند. او پس از چندی از قضاء عزل گردید و به سال 721 هَ . ق . وفات یافت . (روضات الجنات ص 50).
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۲ ثانیه
قاضی غفاری . [ غ ِ ] (اِخ ) محمد. از افاضل قرن دهم هجری است که در نظم و نثر و فنون شعری فرید عصر خود بود و مدتی در ری قضاوت نمود. در اشعار...
قاضی صمیری . [ ص َ ] (اِخ ) محمدبن اسحاق ، مکنی به ابوالعنیس یا ابوالعیس یا ابوالعنبس یا ابوالعینین . رجوع به معجم الادباء ج 18 ص 8 و تاریخ ...
قاضی سخاوی . [ س َ ] (اِخ ) علی بن اسماعیل بن شرف الدین ابراهیم بن حیاره ٔ یمنی مالکی ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به شرف الدین . ادیب نحوی ،...
قاضی زینبی . [ زَ ن َ ] (اِخ ) قاسم بن علی بن حسین هاشمی . رجوع به قاسم زینبی شود.
قاضی ساوجی . [ وَ ] (اِخ ) عمربن ۞ سهلان ساوجی (ساوی ) ملقب به زین الدین از بزرگان و دانشمندان عهدسلطان سنجر است . وی کتاب بصائر نصیری ر...
قاضی ریاضی . (اِخ ) از مشاهیر شعرای خراسان بود و چندی قضاء ولایت زاوه و محولات که منشاء و مولد اوست به وی تعلق داشت و بواسطه ٔ شکایت کلا...
قاضی حویزی . [ ح ُ وَ ] (اِخ ) جعفربن عبداﷲبن ابراهیم ، ملقب به قوام الدین و مشهور به قاضی . از بزرگان علمای امامیه اوایل قرن دوازدهم هجر...
قاضی درویش . [ دَرْ ] (اِخ ) محمدبن خواجه شکراﷲ. رجوع به قاضی ضیاءالدین نوراﷲ شود.
قاضی حمیدی .[ ح َ ] (اِخ ) عمربن محمود بلخی ملقب به حمیدالدین ومعروف به حمیدی و گاهی با انتساب به پدر به محمودی از مشاهیر فضلاء و ادباء ...
قاضی دمشقی . [ دِ م َ ] (اِخ ) محمدبن عبدالرحمن بن عمربن احمد شافعی قزوینی ، معروف به خطیب دمشقی و مکنی به ابوالمعالی و ملقب به جلال الد...