قرض
نویسه گردانی:
QRḌ
قرض . [ ق َ ] (ع مص ) بریدن . || مردن یا نزدیک مردن رسیدن . گویند: قرض رباطه ؛ بمرد یا نزدیک به مردن رسید. (اقرب الموارد)(منتهی الارب ). || به چپ و راست پیچان و خمان رفتن . (منتهی الارب ). گویند: قرض فی سیره ؛ به چپ و راست پیچان و خمان رفت . || پاداش دادن . || وام دادن . || شعر گفتن . || روی گردانیدن از جائی و کرانه گزیدن از آن .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و از این باب است قول خدای تعالی : اذا غربت تقرضهم ذات الشمال ؛ ای تخلفهم شمالاً و تقطعهم و تترکهم علی شمالها. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
قرض . [ ق َ ] (ع اِ) وام . (منتهی الارب ) : من ذا الذی یقرض اﷲ قرضاً حسناً فیضاعفه له و له اجر کریم . (قرآن 11/57).- امثال : از نوکیسه قر...
قرض . [ ق ِ ] (ع اِ) وام . (منتهی الارب ). رجوع به قَرْض شود. || (مص ) وام دادن . (منتهی الارب ). رجوع به قَرْض شود.
قرض . [ ] (ع اِ) موریانه که کاغذ خورد، چنانکه سوس جامه ٔ پشمینه و موئینه خورد و ارضه که چوب خورد. (یادداشت مؤلف ).
این واژه عربی است و پارسی آن واژه ی پهلوی اَپام می باشد
قرض دار /qarzdār/ آن که به دیگری بدهکار است؛ بدهکار؛ وامدار: ◻︎ سه بوسه کز دو لبت کردهای وظیفه من / اگر ادا نکنی قرض دار من باشی (حافظ: ۹۱۲). فرهنگ ...
خرده قرض . [ خ ُ دَ / دِ ق َ ] (اِ مرکب ) قرضهای کوچک .طلبهای کم . طلبهای کم مقدار. (یادداشت بخط مؤلف ).- خرده قرضی بار آوردن ؛ طلبهای کوچک ...
قرض و فرض . [ ق َ ض ُ ف َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) انواع گوناگون قرض .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قرض و قوله . [ ق َ ض ُ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) انواع گوناگون قرض .
قرظ. [ ق َ رَ ] (ع اِ) برگ درخت سلم که بدان پوست پیرایند، یا بار درخت سنط که از عصاره ٔ آن اقاقیا برآید. (منتهی الارب ).