اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قزل

نویسه گردانی: QZL
قزل . [ ق ِ زِ ] ۞ (ترکی ، ص ) سرخ و احمر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || (اِ) طلا. ذهب . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
غزل گفتن . [ غ َ زَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) غزل سرودن . غزل پرداختن . تشبیب . تشبب : صوفی نظر نبازد جز با چنین حریفی سعدی غزل نگوید جز بر چنین غ...
غزل پرداز. [ غ َ زَ پ َ ] (نف مرکب ) غزل سرا. غزلباف . غزل گو. غزلخوان .
غزل سرایی . [ غ َ زَ س َ ] (حامص مرکب ) عمل غزلسرا. غزل سرودن . غزل گفتن . غزل خواندن : ماه غزل سرایی مرد ملک ستایم از تو غزل سرایی از من مل...
غزل غزلها. [ غ َ زَ ل ِ غ َ زَ ] (اِخ ) نام کتابی از تورات ۞ . نشید الانشاد. سرود سلیمان . سیر سیرین . (فهرست ابن الندیم ). شیر هشیرم . صاحب قا...
غزل پردازی . [ غ َزَ پ َ ] (حامص مرکب ) غزل سرایی . غزلبافی . غزل گویی .
غزل ارسلان . [ غ ِ زِ اَ س َ ] (اِخ ) قزل ارسلان . رجوع به همین نام شود : نه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای تا بوسه بر رکاب غزل ارسلان دهد.ظهی...
غزل السعالی . [ غ َ لُس ْ س َ لا ] (ع اِ مرکب )لغت به معنی رشته ٔ دیوان بیابانی یا غولان است . بیرونی در الجماهر گوید: مخاطالشیطان است و آن ...
غزل خواندن . [ غ َ زَ خوا / خادَ ] (مص مرکب ) غزل گفتن . غزل پرداختن : با سر همچو شیر نیز مخوان غزل زلفک سیاه چو قیر.ناصرخسرو.
غزل برداشتن . [ غ َ زَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) غزل سراییدن . غزل گفتن . غزل خواندن : غزل برداشته رامشگر رودکه پدرود ای نشاط و عیش پدرود. نظامی...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۱ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.