قیاس
نویسه گردانی:
QYAS
قیاس . [ ق َی ْ یا ] (ع ص ) اسب تازنده . (منتهی الارب ). الذی یرسل الخیل . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
غیاث مشهدی . [ ث ِ م َ هََ ] (اِخ ) (مولانا...) از اهل مشهد بود، و به صنعت رنگرزی اشتغال داشت . این رباعی از اوست :خوبان که ز جام حسن مستن...
غیاث نجومی . [ ث ِ ن ُ ] (اِخ ) کاشی . از شاعران کاشان بود و در فن نجوم و ساعتسازی مهارت داشت . قطعه ٔ زیر را درباره ٔ قاضی اران (از قرای کاش...
غیاث زرباف . [ ث ِ زَ ] (اِخ ) رجوع به غیاث نقشبند و نتایج الافکار ص 511 شود.
غیاث الطبیب . [ ثُطْ طَ ] (اِخ ) ۞ لقب ابوسعیدبن ابی مسلم بن ابی الخیر. رجوع به ابوسعیدبن ابی مسلم در همین لغت نامه و کشف الظنون چ استان...
خواجه غیاث . [ خوا / خا ج َ / ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بروانان بخش ترکمان شهرستان میانه ، این ده کوهستانی با آب و هوای معتدل و 692...
غیاث دشتکی . [ ث ِ دَ ت َ ] (اِخ ) رجوع به غیاث الدین منصوربن میر صدرالدین شود.
غیاث حلوایی . [ ث ِ ح َل ْ ] (اِخ ) غیاثای حلوایی شیرازی . در آتشکده ٔ آذر بصورت «غیاث حلوایی » و در تذکره ٔ نصرآبادی بصورت غیاثای حلوایی آمد...
غیاث شیرازی . [ ث ِ ](اِخ ) دولتشاه سمرقندی گوید: غیاث از شاعران شیراز،معاصر سلطان ابراهیم و مردی دانا و مورخ و خوش طبع بود. وی مذهب تشیع د...
غیاث شیرازی . [ ث ِ ] (اِخ ) رجوع به غیاث حلوایی شود.
غیاث شیرازی . [ ث ِ] (اِخ ) رجوع به غیاث الدین منصوربن صدرالدین شود.