اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کش

نویسه گردانی:
کش . [ ک ِ ] (اِ صوت ) امر به دور کردن و راندن مرغ . (برهان ). کلمه ای است که بهنگام راندن و دور کردن مرغ و خروس گویند. کیش . کیش کیش . کشت . کلمه ای است برای راندن و دور کردن مرغ اهلی و جزآن . (ناظم الاطباء). || (اِ) (اصطلاح شطرنج ) امر برخیزانیدن شاه شطرنج است وقتی که در خانه ٔ حریف نشسته باشد. (برهان ) ۞ . از اصطلاحات شطرنج که در خانه ٔ مهره ٔ حریف نشسته باشد. (آنندراج ). کلمه ای است که بدان حریف را متوجه کنندکه شاه وی در معرض خطر است و باید درصدد نجات او برآید. || کلمه ای است که در هنگام آمدن پادشاه برای آگاهی مردمان استعمال کنند. کش کش . (از ناظم الاطباء). دور شو کور شو. برد. از ره برد بردابرد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
دردی کش . [ دُ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) دردی کشنده . دردکش . شرابخور. دردآشام . دردنوش . دردخوار : دردی کش عشق و دردپیمای اندوه نشین و رنج فرسای . ن...
رکاب کش . [ رِک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) رکاب کشنده . || به تاخت . شلاقی . تاخت بی توقف اسب به حرکت تند و چهارنعل .
رشته کش . [ رِ ت َ/ ت ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) رشته کشنده . که رشته و نخ را بکشد. || تربیت دهنده . (ناظم الاطباء).
رایت کش . [ ی َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) رایت کشنده . آنکه رایت را میکشد. آنکه علم را حمل میکند. آنکه لوای لشکر را بدست دارد و میبرد. علمدار. ح...
روغن کش . [ رَ / رُو غ َ ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ) عصارخانه . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). اما ظاهراً با روغن کشی اشتباه شده است...
حشره کش . [ ح َ ش َ رَ / رِ ک ُ ] (نف مرکب ) هر دارو که حشرات را کشد. بهترین حشره کشها گرد ددت است . و از این پیش گرد تنباکو، محلول نمک طعام ...
سختی کش . [ س َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کسی که بر گرسنگی و تشنگی و سرما و گرما صبر تواند کرد. یا... آنکه جان او از متابعت مکدر نشود. (آنندراج )...
سینه کش . [ ن َ / ن ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) آنکه سینه را بر زمین یا چیز دیگر بساید. (آنندراج ) (بهار عجم ). آنکه به سینه راه رود : چون ابر ب...
سرمه کش . [ س ُ م َ / م ِ ک َ / ک ِ ] (ن مف مرکب ) شخصی را گویند که سرمه کشیده باشد. || (نف مرکب ) کسی که سرمه در چشم مردم کشد. (برهان ) (...
شلاق کش . [ ش َل ْ لا ک َ / ک ِ ] (ق مرکب ) سریع. (یادداشت مؤلف ). تند و تیز. چهارنعل . بیان حرکت سریع سوار که بر اسب تازیانه زنان تازد.- شلا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.