اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کم

نویسه گردانی: KM
کم . [ ک ُم م ] (ع اِ) آستین . (دهار). آستین . ج ، اکمام ، کِمَمَة.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) :
آهنی در کف چون مرد غدیر خم
به کتف باز فکنده سر هر دو کم ۞.

منوچهری .


آن رخت قاری کو کز کم و ذیل
در وی توانیم زد دست و پایی .

نظام قاری (دیوان البسه ص 110)


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
کم کلا. [ ک ُ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دشت سراست که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ...
کم زنی . [ ک َ زَ ] (حامص مرکب ) تواضع. خضوع .(فرهنگ فارسی معین ). فروتنی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ترک علائق کردن و گسستن از دنیا : ای...
کم بور. [ ک ُ ] (اِ) زالزالک وحشی سرخ میوه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
حداقل
مرکب است از :کم و عرض . یعنی کم بر ( بر و درازی)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
به معنی دست و کم جدا جدا
هر کسی دوست دارد دیگران در باره ی او بینش خوبی داشته باشند و او را ارجمند و با ارزش بدانند؛ ولی اگر بترسد که دیگران او را دست کم خواهند گرفت، یعنی او ...
...صفت بیانی می باشد که در تعریفی از کم کار کردن بکار می رود که در حد بی کار بودن هم استفاده می شود ... بی کاره ، بی راهه ، بی نشانه ، بی کرانه، بی لف...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۸ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.