اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کمال الدین

نویسه گردانی: KMAL ʼLDYN
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ](اِخ ) زیاد اصفهانی . از شاعرانی است که اشعار او درعراق معروف و مورد توجه بوده است . از اشعار اوست :
این عرصه که گفت خوش جهانی است ؟
خاکش بر سر که خاکدانی است
عاقل به خدا اگرگزیند
گردی که فراز آن دخانی است
این هفت رواق برکشیده
بر درگه قدرت آستانی است
این خط سیه سپید ایام
محنت کده ٔ غم آشیانی است ...

(از لباب الالباب ج 1 ص 274).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین ، در خراسان کسب علم کرد و به عراق رفت و مورد اعزاز و اکرام سلطان یعقوب واقع شد. او راست شرحی بر م...
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن حسن خوارزمی شارح مثنوی مولوی . رجوع به حسین خوارزمی شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن خواجه جلال الدین قنبر گیرنگی (متوفی به سال 899 هَ. ق .) از اکابر ابیورد و عهده دار صدارت سلطان ح...
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن شهاب الدین ، متخلص به فنائی . رجوع به حسین فنائی و حسین طبسی و حسین گازرگاهی شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن علی بیهقی سبزواری واعظ کاشفی . رجوع به حسین کاشفی و کاشفی و حسین واعظ شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن قوام الدین نظام الملک خوافی وزیر سلطان حسین بایقرا. وی به جودت طبع وحدت ذهن و فصاحت بیان مع...
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین ابیوردی . رجوع به حسین ابیوردی شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین تقوی . رجوع به حسین تقوی شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین رشیدی از وزرای شاه شجاع پسر امیر مبارزالدین محمد. (حبیب السیر چ خیام ، ج 3 ص 295). شاه شجاع پس از ...
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) شاه حسین اصفهانی . رجوع به حسین اصفهانی و شاه حسین اصفهانی شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۶ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.