گفتگو درباره واژه گزارش تخلف گران نویسه گردانی: GRʼN گران . [ گ ِ ] (اِخ ) ۞ اولیس . ژنرال آمریکایی متولد در من پلیزنت ۞ . وی در جنگ سسسیون ۞ ضد آمریکائیان جنوبی به فتوحاتی نائل آمد. وی از سال 1868 تا 1876 م . رئیس جمهوری آمریکا بود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه واژه معنی گران گران . [ گ ِ ] (ص ) پهلوی گران ۞ (سنگین و ثقیل ) از اوستا گئورو ۞ از گرو ۞ ، پارسی باستان گرانه (؟) ۞ ، کردی گران ۞ (ثقیل ، گران ، سخت ... گران گران . [ گ ِ ] (اِخ ) یکی از دهکده های توابع کجور است . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 28، 30، 109). گران به معنی معروف. مانند: و در وی (ناحیه پارس) آتشکده های گران است. (حدودالعلام ص 130) دل گران دل گران . [ دِ گ ِ ] (ص مرکب ) ملول . دلتنگ . (آنندراج ). ناراضی . رنجیده . آزرده . (ناظم الاطباء). در تداول عامه آنرا دل ناگران گویند. (یادداشت... گران تن گران تن . [ گ ِ ت َ ] (ص مرکب ) رجوع به گران جسم شود. گران دو گران دو. [ گ ِدَ / دُو ] (ص مرکب ) اسب آهسته رو. (ناظم الاطباء). گران رو گران رو. [ گ ِ رَ / رُو ] (نف مرکب ) کندرو. کند در رفتار. بطی ءالسیر : زیرا که فرودین سبک روتر بود و به گران روتر همی رسد. (التفهیم ).رخت رها ک... گران سر گران سر. [ گ ِ س َ ] (ص مرکب ) متکبر و مُدمّغ. (از برهان ). کنایه از جاهل و متکبر. (آنندراج ) : اگر خسیسی بر من گران سر است رواست که او زمین ک... گچ گران گچ گران . [ گ َ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بکش بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون ، 15000هزارگزی جنوب خاوری فهلیان ، کنار راه شوسه ٔ کا... گران سنج گران سنج . [ گ ِ س َ ] (ص مرکب ) گران سنگ . وزین : چو شاه آن متاع گران سنج دیدچو دریا یکی دشت پرگنج دید. نظامی .رجوع به گران سنگ شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۱۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود