اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گل گل

نویسه گردانی: GL GL
گل گل . [ گ ُ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دودانگه از دهات هزارجریب مازندران . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 164).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
گل انگشتانه (گل انگشتانه ارغوانی) Digitalis purpurea Foxglove - Purple Foxglove گل انگشتانه کرکدار Digitalis lanata Grecian Foxglove Scroph...
گل در چراغ افتادن . [ گ ُ دَ چ ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از روشن شدن چراغ . (آنندراج ). گرفتن چراغ . (مجموعه ٔ مترادفات ص 296) : حسن بی عاش...
گل به چشم افتادن . [ گ ُ ب ِ چ َ اُ دَ ] (مص مرکب ) مؤف شدن به مرض گل چشم . (آنندراج ) : به چشم شبنم این بوستان گل افتاده ست ز بس گری...
گل به آب انداختن . [گ ُ ب ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) همان گل به آب دادن است . مثل برای کسی است که عمل تازه و حرکت زشتی از خود نشان دهد. ...
پیاله گل آگین کردن . [ ل َ / ل ِ گ ُ ک َدَ ] (مص مرکب ) پَر می کردن پیاله . پُر کردن جام .
ده دوست محمدشاه گل . [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 7هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. ...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.