گفتگو درباره واژه گزارش تخلف گنج نویسه گردانی: GNJ گنج . [ ] (اِ) شوخ مردار باشد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ) ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه واژه معنی گنج گنج . [ گ َ ] (اِ)پهلوی گنج ، ۞ ارمنی گنج ، ۞ آرامی گینزا، ۞ گززا، ۞ عربی کنز. ۞ (حاشیه ٔ برهان قاطعچ معین ). زر و گوهری باشد که در ز... گنج گنج . [ گ ِ] (ص ) گیج و سرگشته و متحیر. (برهان ). ظاهراً مصحف «گیج » است . (حاشیه برهان چ معین ). رجوع به کنج شود. || صاحب عجب و تکبر و خو... گنج گنج . [ گ ُ ] (اِمص ، اِ) ریشه و اسم مصدر از گنجیدن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گنجایش که از گنجیدن ... باشد. (برهان ) (آنندراج ). گنجایش و... گنج گنج . [ گ ُ ] (اِ) در دیلمان ، گاو کوهی . (فرهنگ گیلکی تألیف منوچهر ستوده ص 215). گنج گنج . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طارم بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس که در 39000گزی جنوب باختری حاجی آباد و 4000گزی باختر طارم واق... گنج به ضم گ. زنبور بی عسل به گویش کازرونی(ع.ش). منج انگبین. گنجفه گنج فهم گنجفه نوعی بازی ورق میباشد که به احتمال زیاد در قرن شانزدهم در دربار صفویان به وجود آمدهاست. کلمهٔ گنجفه، هم به خود بازی و هم به دست ورق آن گفته می... گنج نه گنج نه . [ گ َ ن ِه ْ ](نف مرکب ) صاحب و مالک گنج . (آنندراج ) : من مر او را در مدیحی روستم خواندم همی واین ، چنین باشد که خوانی گنج نه را ... گنج بر گنج بر. [ گ َ ب َ ] (نف مرکب ) برنده ٔ گنج . کسی که گنج را برد. گنج بخش گنج بخش . [ گ َ ب َ ] (نف مرکب ) کنایه از جوانمرد و بسیار بخش . (آنندراج از بهار عجم ). سخی . کریم . مسرف .خراج . (ناظم الاطباء). آنکه گنج می بخ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۱۰ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود