اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گنج

نویسه گردانی: GNJ
گنج . [ گ ِ] (ص ) گیج و سرگشته و متحیر. (برهان ). ظاهراً مصحف «گیج » است . (حاشیه برهان چ معین ). رجوع به کنج شود. || صاحب عجب و تکبر و خودستای . (برهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
گنج قارون . [ گ َ ج ِ ] (اِخ ) گنج روان . گنجی که قارون از زر و سیم فراهم آورده بود و بزرگی و فراوانی آن قوم موسی را بشگفتی انداخت . در ...
گنج گاوان . [ گ َ ج ِ ] (اِخ ) همان گنج گاو است که از جمشید بود و به دست بهرام گور افتاد. (برهان ) : بهنگام جم چون سخن راندندورا گنج گاوا...
گنج گاوان . [ گ َ ِج ] (اِ مرکب ) نوایی است از نواهای باربد. (فرهنگ رشیدی ) (شعوری ج 2 ص 303)(فرهنگ نظام ). رجوع به گنج گاو و گنج گاومیش ...
گنج روستا. [ گ َ ج ِ ] ۞ (اِخ ) گنج روستا ناحیه ای بوده است میان بادغیس و مروالرود و معرب آن گنج رستاق است . (از معجم البلدان ). این کل...
گنج سوخته . [ گ َ ج ِ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) نام گنج پنجم است از جمله ٔ هشت گنج خسروپرویز و معنی ترکیبی آن گنج سنجیده است ، چه سخته و سوخته ...
گنج سوخته . [ گ َ ج ِ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) نام لحنی است تصنیف باربد. (فرهنگ رشیدی ). نام لحن هیجدهم است از سی لحن باربد. (فرهنگ نظام ). ...
گنج خسروی . [ گ َ ج ِ خ ُ رَ / رُو ](اِخ ) نام گنجی که پرویز نهاده بود. (شمس اللغات ).
گنج گرداب . [ گ َ گ ِ ] (اِخ ) نام گردابی نزدیک دهکده ٔ دنکی از دهات ساری . (از ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 163).
گنج شادآور. [ گ َ ج ِ وَ ] (اِخ ) رجوع به مدخل بعد شود.
گنج گاومیش . [ گ َ ج ِ ] (اِخ ) به معنی گنج گاوان است که گنج جمشید باشد. (برهان ). رجوع به گنج کاوس و گنج گاو و گنج گاوان شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۰ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.