رک گویی . [ رُ ] (حامص مرکب ) صراحت لهجه . بی پرده و صریح گفتاری . رک گفتن . صدع . (یادداشت مؤلف ).
از واژه رک بمعنی " بسیار قابل حس" آمده و رایج شده است... در مورد صدا یا نور شدید... مشابه این واژه مورد استفاده در لاتین و سانسکریت هم بوده با مشتقا...
هنگامیکه بازیگری به تنهائی و خطاب به تماشاچیان در تئاتر و بدون مورد خطاب قرار دادن دیگر بازیگران گفتاری را به زبان میآورد، رجوع شود به "یکه گویی"، (...
هنگامیکه بازیگر به تنهائی، خطاب به بازیگری دیگر و تماشاچیان در تئاتر، گفتاری را به زبان میآورد، رجوع شود به "تک گویی" (به انگلیسی:monologue,monolog...
نرم گویی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) نرم گو بودن . نرم زبانی . نرم گفتاری . رجوع به نرم گو شود.
هوس گویی . [ هََ وَ ] (حامص مرکب ) سفسطه .
یکی گویی . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) عمل یکی گوی . موحدی . اعتقاد به یگانگی خداوند. و رجوع به یکی گو شود.
نیک گویی . (حامص مرکب ) زبان آوری . فصاحت . (فرهنگ فارسی معین ). || درباره ٔ دیگران سخن نیکو گفتن . (فرهنگ فارسی معین ). مقابل بدگویی .
غلط گویی . [ غ َ ل َ ] (حامص مرکب ) غلط گفتن . نادرست گفتن . رجوع به غلط شود.
چست گویی . [ چ ُ ] (حامص مرکب ) بدیهه گویی . سخن گفتن زود و بالبداهه اعم از نظم یا نثر. بالبداهه گفتن شعر : به چست گویی ، سحر حلال در ره شعر...