گفتگو درباره واژه گزارش تخلف لو نویسه گردانی: LW لو. (اِخ ) ۞ نام رودخانه ای به فرانسه به درازای 125هزار گز. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی دورسونخواجه لو دورسونخواجه لو. [ س ُ خوا / خا ج َ ] (اِخ ) از ایلات ساکن اطراف اردبیل . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 106). از ایلات اطراف اردبیل و مرکب از 3... شال عبدالرحمن لو شال عبدالرحمن لو. [ ع َ دُرْ رَ ما ] (اِخ ) دهی از دهستان اوچ تپه بخش ترکمان شهرستان میانه . دارای 118 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن... لوو لُوو در گویش رودباری به معنای دهان است لوو لوو. [ ل ُ وُ ] (اِخ ) ۞ لوئی . معمار فرانسوی . مولد پاریس (1612-1670 م .). نه لو نه لو. [ ن ُه ْ ] (اِ مرکب ) در بازی ورق نام ورقی که نه خال دارد: نه لوی خشت ، نه لوی خاج ، نه لوی دل ، نه لوی سیاه . رجوع به نه خال شود... یک لو یک لو. [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) رشته ٔ فرد و یکتا و یگانه . (ناظم الاطباء). || ورق دارای یک خال در پاسور. لق لو بچه غورباقه ای که متولد شده وهنوز به شکل غورباقه بالغ درنیامده است. لو رک لو رک. ("ل" با آوای زبر، "و" با آوای زیر، "ر" با آوای زیر)، (ا مرکب)، (زبان مازنی)، پاروک خرد آهنی بود و به اندازه ۱۰ تا ۱۵ سانتیمتر که برای خراشیدن و... لم لو لم لو. [ ل ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان دَیکلیه ٔبخش هوراند شهرستان اهر، واقع در 24هزارگزی جنوب هوراند و 6هزارگزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. کوهستانی ،... شش لو شش لو. [ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح قمار) مرکب از «شش » فارسی و «لو»ی پسوند نسبت ترکی . در اصطلاح قمار ورقی که دارای شش خال است . ورق ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۴ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود