ماء
نویسه گردانی:
MAʼ
ماء. (ع ص ) رجل ماء؛ ای کثیر ماءالقلب . (از منتهی الارب ). مرد رقیق القلب . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ماء. (ع اِ)(از «م وه ») آب که می آشامند. ج ، امواه و میاه . (ناظم الاطباء). آب . همزه در آن بدل از هاء است ؛ ماءة و ماه مثل آن . اصل آن موه...
ماء السماء. [ ئُس ْ س َ ](اِخ ) مادر منذربن امری ٔ القیس الثالث بن النعمان الاسود اللحمی ، یکی از ملوک عرب و او را برای صفای جمال و حسن طل...
ماء فرس . [ ءِ ف َ رَ ] (اِخ ) جایگاهی است . عقبةبن عامر به اینجا فرود آمده بود. تشنگی به قوم عقبة غلبه کرد. عقبةبنای نماز و دعا گذارد و اسب ...
ماء معین . [ ءِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آب روان . (از منتهی الارب ). آب روان روشن و پاک . (ناظم الاطباء، ذیل «معین »). آب روان و پاک . ...
ماء البحر. (ا. ع.). آب دریا. نک. آب دریا
اِبْنِ ماءُ السَّماء ابوبکر عُبادهٔ بن عبدالله انصاری خزرجی (زنده در 421ق/1030م)، ادیب و شاعر عصر ملوک الطوایف اندلس. وی از نوادگان سعد ...
ما. (ضمیر) ۞ ضمیر متکلم معالغیر و بیان آن به جمع و مفرد هر دو آمده است . (آنندراج ). کلمه ٔ اشاره که بدان اشاره می کنند به اول شخص جمع ا...
ما. (ع اِ) بمعنی چه و چیست . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کلمه ٔ استفهام است بمعنی چه چیز است . (غیاث ). چه . (ترجمان القرآن ). || هرچه و آن...
ما. (ع اِ) لغتی است در ماء. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به ماء شود.
مع. [ م َع ع ] (ع مص ) گداخته شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)؛ مع هذاالشحم و غیره معاً؛ گداخته شد این پیه و جز آن . (ناظم الاطباء).