مبارک
نویسه گردانی:
MBARK
مبارک . [ م ُ رَ ] (اِخ ) ابن المبارک بن سعید، ملقب به وجیه الدین ابن دهان واسطی . عالم نحوی (532 - 612 هَ . ق .). در اوسط متولد شد و به بغداد درگذشت و به ترکی و فارسی و رومی و حبشی و زنگی به صراحت سخن میگفت . او راست کتابی در نحو و شعر. (از اعلام زرکلی چ 2، ج 6 ص 152).
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
مبارک:واژه ای که با آن آرزوی سرانجام نیکو یا بهره برداری خوب کردن برای کسی گفته یا نوشته می شود. زمانی که در ازدواج به عروس و داماد میگویند مبارک باش...
مبارک ا. [ م ُ رَ کُل ْ لاه ] (اِخ ) مؤلف مرآت خیال وی را سخت ستوده و از او است :این رفیقان به رنج شادی من همدم عیش و نامرادی من ساقی ...
شهر مبارک . [ ش َ رِ م ُ رَ ] (اِخ ) مبارکیة. نام یکی از شهرهای ناحیه ٔ قزوین ، واین نام بدین مناسبت است که مبارک ترک یکی از غلامان آزادشد...
علی مبارک . [ ع َ م ُ رَ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن ابراهیم روجی مصری .وی در سال 1239 هَ . ق . در قریه ٔ برنبال جدید از شهرستان دقهلیه ٔ مصر متولد...
ابن مبارک . [ اِ ن ُ م ُ رَ ] (اِخ ) ابوعبدالرحمن عبداﷲ مروزی . وفات 181 هَ .ق . در خراسان میزیست و از محدثین تابعین است و در 63 سالگی درگذش...
چاه مبارک . [ م ُ رَ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد «قریه ای است از توابع بلوک لارستان فارس » (از مرآت البلدان ج 4 ص 134).
چاه مبارک . [ م ُ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تمیمی بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 93 هزارگزی جنوب خاور کنگان ، کنار راه شوسه ٔ سابق کنگ...
مبارک باد. [ م ُ رَ ] (جمله دعایی )یعنی خدا برکت دهاد و افزونی دهاد. (ناظم الاطباء). خجسته باد. فرخنده باد : ابوالمظفر گفت مبارک باد خلعت س...
مبارک آباد. [م ُ رَ ] (اِخ ) قریه ای است بشمال تهران . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از قرای بلوک شمیران در شرق . دهی است از بخش شمیران كه ...
مبارک آباد. [ م ُ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان رشت که 632 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)