اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مرد

نویسه گردانی: MRD
مرد. [ م ُ ] (فعل ماضی ) ریشه ٔ ماضی است از مصدر مردن . رجوع به مردن شود. || (ص ) ایستاده . غیر جاری . ناروان ۞ . (ناظم الاطباء). بدین معنی تنها مرده آمده است . رجوع به مرده شود. || مهمل خرد است ؛ خردو مرد؛ بی نهایت کوچک و خرد. (ناظم الاطباء). رجوع به خرد شود. || (اِ) آس . مورد. (ناظم الاطباء).صورت دیگری است از کلمه ٔ مورد. رجوع به مورد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
ناسزاوار مرد. [ س َ م َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نااهل . نالایق : ز خوبی نگه کن که پیران چه کردبر آن بیوفا ناسزاوار مرد. فردوسی .نه غیبت کن آن...
پرستنده مرد. [ پ َ رَ ت َ دَ / دِ م َ ] (اِ مرکب ) عابد. زاهد. متعبد : پرستنده مرد اندرآمد ز کوه شدند اندر آن آگهی همگروه . فردوسی .ز لهراسپ شاه ...
‏(‏ در انگلیسی : gay ) ، نواز ، همجنسخواه مرد ، مردی که نسبت به همگون خود ، پیوندها و تمایلات جنسی ، عاطفی و روانی داشته باشد. مردی که دلدار و یا دلدا...
خرد و مرد کردن . [ خ ُ دُ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دَک ّ، رَقّت . (تاج المصادر بیهقی ). بَس ّ. رَض ّ. (تاج المصادر بیهقی ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ادب مرد به ز دولت اوست تحریر شد کمدی‌ای به قلم ایرج پزشکزاد است که در ۱۳۵۲ نوشته و به وسیلهٔ انتشارات صفی علیشاه با طرح جلدی از صادق تبریزی[۱] با عنوا...
همچنین در روایات دینی اسلامی و ...مورت یا مورد گیاهی است مقدس در آیین زرتشت. در کتاب بندهش در بخش آفرینش گیاهان این گیاه نماد اهورا مزدا است.[نیازمند ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.