ملک
نویسه گردانی:
MLK
ملک . [ م ِ ] (اِ) سپیدی بن ناخن باشد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 297). سفیدیی راگویند که در بن ناخنها پدید آید، و بعضی گویند نقطه های سفید است که بر ناخن افتد. (برهان ) (از آنندراج ). سپیدی مانند هلال که در بن ناخنها می باشد و نقطه های سپیدی که بر ناخن افتد. (ناظم الاطباء) :
ملک از ناخن همی جدا خواهی کرد
دردت کند ای دوست خطا خواهی کرد.
احمد برمک (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 297).
واژه های همانند
۲۸۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۶ ثانیه
ملک مشرق . [ م َ ل ِ ک ِ م َ رِ ] (ترکیب اضافی ) پادشاه مشرق . که بر مشرق حکمروایی دارد و کنایه از پادشاهان سامانی و غزنوی نیز هست : و میر خ...
عشقان جمعع عشق است که به الف ونون جمع بسته شده است.وبه معنی عاشق، ملک که همان خدا است می باشد.
عشقان ملک:عاشق خدا.
ملک عنبر. [ م َ ل ِ عَم ْ ب َ ] (اِخ ) پادشاه عنبریان که قومی بود از عرب که در بعضی بلاد دکن تسلط داشتند. (غیاث ) (آنندراج ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ملک والیز. [ ] (اِخ ) دهی از دهستان لورا و شهرستانک است که در بخش کرج شهرستان تهران واقع است و 265 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ا...
سرور زنان / بانوان.
از مهد علیا مادر ناصرالدین شاه چند سجع مُهر با عنوانهای «ملک النساء العالمین» باقی مانده.
ملک تعالی . [ م َ ل ِ ت َ لا ] (اِخ ) خدای تعالی . ملک العرش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : آنگاه ملک تعالی نوح را علامتی بکرد عذاب را که...
ملک الناصر. [ م َ ل ِ کُن ْ نا ص ِ ] (اِخ ) (الَ ...) رجوع به صلاح الدین ایوبی شود.