ملک
نویسه گردانی:
MLK
ملک . [ م ِ ] (اِ) سپیدی بن ناخن باشد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 297). سفیدیی راگویند که در بن ناخنها پدید آید، و بعضی گویند نقطه های سفید است که بر ناخن افتد. (برهان ) (از آنندراج ). سپیدی مانند هلال که در بن ناخنها می باشد و نقطه های سپیدی که بر ناخن افتد. (ناظم الاطباء) :
ملک از ناخن همی جدا خواهی کرد
دردت کند ای دوست خطا خواهی کرد.
احمد برمک (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 297).
واژه های همانند
۲۸۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
ملک المعظم . [ م َ ل ِ کُل ْ م ُ ع َظْ ظَ ] (اِخ ) (الَ ...) شرف الدین عیسی بن محمدالعادل بن ایوب (576 - 624 هَ . ق .). از ملوک ایوبی شام است ....
ملک الملوک . [ م َ ل ِ کُل ْ م ُ ](ع اِ مرکب ) شاهنشاه . شاهانشاه . شاه شاهان . پادشاه پادشاهان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : امر ملک الملوک ...
ملک القاهر. [ م َ ل ِکُل ْ هَِ ] (اِخ ) (الَ ...) رجوع به عزالدین مسعود ثانی در همین لغت نامه و نیز رجوع به ابن الاثیر ذیل حوادث 615 هَ . ق ....
ملک الکامل . [ م َ ل ِ کُل ْ م ِ ] (اِخ ) (الَ ...) محمدبن محمدالعادل بن ایوب ابوالمعالی ، ناصرالدین (576 - 635 هَ . ق .). از سلاطین ایوبی است ....
ملک الکلام . [ م َ ل ِ کُل ْ ک َ ] (اِخ ) لقب شخصی که ملک قمی نام داشت از مصاحبان ابراهیم عادل شاه ممدوح ظهوری . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع ...
ملک المظفر. [ م َ ل ِ کُل ْ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) (الَ ...) رجوع به مظفر ایوبی شود.
ملک المظفر. [ م َ ل ِ کُل ْ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) (الَ ...) محمودبن محمدبن المنصوربن عمرالمظفر، تقی الدین (599 - 642 هَ . ق .). از ملوک ایوبی ح...
چاردار ملک . [ رِ م ُ ] (اِخ ) چهار شهر خراسان که مورد هجوم غزان قرارگرفت و ویران شد و عبارت بودند از مرو و بلخ و هرات و نیشابور.
قراجه ملک . [ ق َ ج ِ م ُ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر. واقع در 9هزارگزی شمال ورزقان و 8هزارگزی راه ارابه رو تبر...
ملک الصالح . [ م َ ل ِ کُص ْ صا ل ِ ] (اِخ ) (الَ ...) رجوع به صالح (الملک ...) ابن عادل بن نجم الدین شود.