اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

منة

نویسه گردانی: MN
منة. [ م ِن ْ ن َ ] (ع مص ) نعمت دادن و بیان نمودن نیکوئی خود را بر کسی و منت نهادن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). منت برنهادن . (تاج المصادر بیهقی ). سپاس نهادن . (دهار). || (اِ) احسان و نیکوئی . آنچه کرده شود از نیکوئی در حق کسی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، مِنَن . (اقرب الموارد). رجوع به منت شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
منة. [ م ُن ْ ن َ ] (ع اِ) قدرت و توانایی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال هو ضعیف المنة، توانائی آن سست و ضعیف است و ذهب بمنته ؛ تمام...
منه . [ م ِ هَُ ] (ع حرف جر + ضمیر) ۞ در عربی به معنی ازاو. (برهان ) (آنندراج ): و منه ؛ و از اوست . او راست .(یادداشت مرحوم دهخدا). حاشیة من...
منه . [ م َ ن َه ْ ] (اِ) فک اسفل که چانه و مرتبه ٔ پائین دهان باشد. (برهان ). فک را گویند و آن را چانه نیز نامند. (جهانگیری ). زنخ که آن ر...
منه . [ م َ ن َ ] (اِ) مینا ۞ را در ایران منه میگفتند و آن بر دو قسم بود: منه ٔ مادی که به وزن امروز 561 گرم بود و منه ٔ پارسی که معادل ...
منح . [ م َ ] (ع مص ) دادن . (المصادر زوزنی ) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). دادن و عطا کردن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || منح الناقة...
منح . [ م ِ ن َ ] (ع اِ) ج ِ مِنحَة.(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به منحة شود.
منح . [ م ُ ن ُ ] (ع اِ) ج ِ منیحة. (ناظم الاطباء). رجوع به منیحة شود.
منه ئی . [ م ِ ن ِ ] (اِخ ) ۞ رجوع به منس شود.
یک منه . [ ی َ / ی ِ م َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) یک منی . به وزن یک من . (یادداشت مؤلف ). رجوع به یک منی شود.
مبدل منه . [ م ُ دَ لُن ْ م ِن ْه ْ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) بدل آورده شده از آن . آنچه از آن بدل آرند. کلمه ای که کلمه ٔ دیگر بدل آن آید:ج...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.