اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

میان

نویسه گردانی: MYAN
میان . (هندی ، اِ) به لغت هندی لفظ تعظیم است چنانکه در ترکی آقا و در پارسی خواجه گویند و در عربی شیخ و در توران «ایشان » و در کشمیر «جو» مثل احمدجو و علی جو یعنی احمدآقا و علی آقا و لغت اهالی کشمیر لغتی است خاص غیر لغتهای هندی . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). به لغت هندی به معنی بزرگ باشد که در مقابل کوچک است . (برهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
توشه میان . [ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان املش است که در بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع است و 190 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
فراخ میان . [ ف َ ] (ص مرکب ) ضلیع. (منتهی الارب ): فرس ضلیع؛ اسب تمام خلقت بزرگ و فراخ میان . (منتهی الارب ).
دول میان . (اِ مرکب ) کیسه و خریطه که از پوست و امثال آن دوزند و بر کمر بندند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از برهان ).
دشت میان . [ دَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان خشابرطالشدولاب بخش رضوان ده شهرستان طوالش . سکنه ٔ آن 738تن . آب آن از رودخانه ٔ چاف رود. محصول آن...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نازک میان . [ زُ ] (ص مرکب ) کمرباریک . باریک میان . که کمری نازک و لاغر و ظریف دارد. معشوق زیبای کمرباریک : نیست چون نازک میانی در نظر آشف...
نصف میان . [ ن ِ ] ۞ (اِخ ) دهی است از دهستان شاپور بخش مرکزی شهرستان کازرون ، در 24 هزارگزی شمال غربی کازرون بر کنار رودخانه ٔ شاپور، در...
میان محله . [ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه رشت و میان شالور و بندر انزلی در 376هزارگزی تهران . (یادداشت مؤلف ).
میان گلال . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرگاه بخش ویسیان شهرستان خرم آباد، واقع در 7هزارگزی باختر ماسور با 300 تن سکنه . آب آن از چاه ...
میان لاغر. [ غ َ ] (ص مرکب ) کمرباریک . کمرلاغر. که کمری باریک و لاغر دارد. (از یادداشت مؤلف ) : همش رنگ و بوی و همش قد و شاخ سواری میان لاغ...
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۲۰ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.