ناضل
نویسه گردانی:
NAḌL
ناضل . [ ض ِ ] (ع ص ) بهادر. غازی . (ناظم الاطباء). غالب در نضال . (المنجد). اسم فاعل از نضل است . ج ، نضال . رجوع به نضل شود.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
نازل . [ زِ ] (ع ص ) فرودآینده . (فرهنگ نظام ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). از بالا بپائین آینده . (ناظم الاطباء). پائین رو. (لغات فرهنگستان ). ها...
این واژه تبارانه پارسى و پهلوى ست یعنى خودش پارسى نیست ولى سرچشمه اش پارسى ست و از ریشه ن.ز.ل آمده و تازیان (اربان) فعل نَزَلَ را از کُنشِ پهلوى نَزْر...
نازل شدن . [ زِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فرود آمدن . از بالا به پائین آمدن . (ناظم الاطباء). || از جانب خدا وحی برپیغمبر فرستاده شدن . (ناظم الا...
نازل منزل . [ زِ م َ زِ ] (اِ مرکب ) جانشین : جاری مجرای بازی و مزاح می شود و نازل منزل هزل و سفاح می گردد. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 109). ...
نازل منزله . [ زِ م َ زِ ل َه ْ ] (اِ مرکب ) به جای چیزی ، که لفظ دیگرش قائم مقام است . (فرهنگ نظام ). قائم مقام . (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
نازل کردن . [ زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به پائین آوردن . (ناظم الاطباء). فروفرستادن . || وحی فرستادن خدا بر پیغمبر خود. (ناظم الاطباء).