نأل
نویسه گردانی:
NAL
نأل . [ ن َءْل ْ ] (ع مص ) رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مشی . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). || رفتن بر فشاری که گوئی بر پشت بار دارد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جستن کردن و سر خود را به بالا حرکت دادن . (ناظم الاطباء). نئیل . نألان . (المنجد). || جنبان رفتن . (از منتهی الارب ). اهتزاز در مشی . (از اقرب الموارد). نأل نألاً الفرس او الضبع؛ اهتز فی مشیه . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). نئیل . نألان . (المنجد). || رشک بردن و بد خواستن . (از منتهی الارب ). حسد بردن . (از اقرب الموارد). نئیل . نألان . (المنجد). حسد. (معجم متن اللغة). || سزاوار بودن . ینبغی . (ازاقرب الموارد) (معجم متن اللغة). عرب نأل را بمعنی و بجای ینبغی استعمال کند و گوید: نأل أن تفعل کذا؛ یعنی سزاوار است که چنان کنی . (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
گردنه ٔ نعل شکن . [ گ َ دَ ن َ ی ِ ن َ ش ِ ک َ ] (اِخ ) گردنه ای است در راه کازرون به بهبهان میان گنبدان و کج سنبلی ، واقع در 166430گزی کازرو...
نعل. [ ن َ ] (ع اِ) پساهنگ و بشک و آهنی که بر کف سم ستور میخ کنند تا سوده نگردد. (ناظم الاطباء). آنچه بدان سم ستور را از سودگی نگاه دارند. (منتهی الار...
خر کریم نعل کردن . [ خ َ رِ ک َ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زبان کسی را با رشوت بند آوردن . رشوة دادن . جلوگیری از امر و نهی کسی با پولی یا هدیه...