اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نبذ

نویسه گردانی: NBḎ
نبذ. [ ن َ ] (ع مص ) پیمان شکستن . نقض عهد. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از ناظم الاطباء). || اهمال کردن در کاری . (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از ناظم الاطباء). || نبیذ کردن . (المصادر زوزنی ). بگنی ساختن . (از منتهی الارب ). آب ریختن بر خرما و انگور تا نبیذ شود. (از معجم متن اللغة). نبیذ و بکنی ساختن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از تاج المصادر). || نبیذ شدن . (از المنجد). || جنبیدن رگ . (از منتهی الارب )(از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نبذان . (منتهی الارب ). نبض . (نشوء اللغة). لغتی است در نبض . (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). || اوکندن . (المصادر زوزنی ). افکندن . (تاج المصادر) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). از دست انداختن چیزی از پیش یا پس ، یا عام است . (منتهی الارب ). انداختن چیزی را به پیش یا به پس . (ناظم الاطباء). افکندن و دور افکندن چیزی را به علت کم ارزشی آن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). ازدست افکندن . طرح . دور افکندن . || (اِ) چیز اندک و آسان . (منتهی الارب ). چیز اندک . (غیاث اللغات ). چیز کم و آسان . (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد). ج ، انباذ. || پاره ای از هر چیز. (ناظم الاطباء). پاره و بقیه ٔ چیزی . || بعضی . اندکی . (غیاث اللغات ) : امیر ناصرالدین را از کفایت و درایت و امانت و دیانت او نبذی معلوم شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 356).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
نبض نگار. [ ن َ ن ِ ] (اِ مرکب ) ۞ وسیله ای که با آن قوت و ارتفاع ضربان نبض را ترسیم کنند و اندازه گیرند.
نبض شناس . [ ن َ ش ِ ] (نف مرکب ) طبیب که با بسائیدن نبض ، بیماری را تشخیص دهد : خصم من و شفیع تو خواهد شدن حکیم کو بس طبیب نبض شناس مهذب ...
نبض شناسی . [ ن َ ش ِ] (حامص مرکب ) عمل نبض شناس . رجوع به نبض شناس شود.
نگاه کنید به: «متن رساله نبض» در همین لغتنامه
نبض گرفتن . [ ن َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) انگشتان را برای حس کردن به روی نبض گذاشتن . (ناظم الاطباء). به جهت تشخیص تب ، شماره ٔ حرکت نبض...
کتابی است در رگ شناسی از ابوعلی سینا
نبض خورشید. [ ن َ ض ِ خوَرْ / خُرْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خطوط شعاعی . (آنندراج ).
ویرایش از فانکو آدینات*** 09163657861*** sayogine@yahoo.com**** سپاس مر آفریدگار را؛ و ستایش مر او را؛ و درود بر پیغامبر گزیده و اهل بیت و یاران او. ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.