نزر
نویسه گردانی:
NZR
نزر. [ ن َ ] (ع اِ) کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). الامر. یقولون : نزرتک فاکثرت ؛ أی امرتک . (تاج العروس ). || ورمی است در پستان شترماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس ). || (ص ) قلیل . (تاج العروس ) (غیاث اللغات ). اندک . (غیاث اللغات ). کم . یسیر. (یادداشت مؤلف ). فی صفة کلامه (ص ): فصل لا نزر و لا هذر؛ أی لیس بقلیل . (تاج العروس ). || اندک و بی مزه . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از فرهنگ نظام ) (از ناظم الاطباء). قلیل تافه . (اقرب الموارد). || بطی ٔ. (از اقرب الموارد) (تاج العروس ): ماجئت الا نزراً؛ نیامدی مگر به آهستگی و درنگ . || (مص ) اندک گشتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). اندک گردیدن . (ناظم الاطباء). کم شدن . (از اقرب الموارد). نزارة. نزور.نزورة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نزرة. (اقرب الموارد). نزارت . اندک شدن . (یادداشت مؤلف ). || ستیهیدن در سؤال . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). الحاح کردن در سؤال . (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). || برانگیخته گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). احتثاث . (از تاج العروس ). || شتابی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). استعجال . (تاج العروس ). || آزمودن کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || فرمودن کاری . (آنندراج ). || خرد و خوار شمردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). احتقار. استقلال . (تاج العروس ). || اندک پنداشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کم شمردن . (از اقرب الموارد). || کم گردانیدن چیزی را. (از ناظم الاطباء). اندک کردن . (دهار).
واژه های همانند
۱۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
نظر خوردن . [ ن َ ظَ خوَرْ /خُرْ دَ ] (مص مرکب ) چشم زخم رسیدن . (ناظم الاطباء). به چشم آمدن . از عین الکمال آفت یافتن . به چشم بد و عین الکم...
نظر یافتن . [ ن َ ظَ ت َ ] (مص مرکب ) تربیت یافتن . فیض پذیر شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بهره یافتن . نصیب بردن . مورد عنایت واقع شدن . طرف...
امعانِ نظر. دوراندیشی، نگاه با زیرکی و فراست و عاقبت اندیشی، نیکو نگریستن و تحقیق و دقت نظر در مطلبی. رجوع شود به امعان.
امعانِ نظر. دوراندیشی، نگاه با زیرکی و فراست و عاقبت اندیشی، نیکو نگریستن و تحقیق و دقت نظر در مطلبی. رجوع شود به امعان.
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: رابیژی (کردی).*** فانکو آدینات 09163657861
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، اینهاست: بازبینی، بازنگری (دری) نواکریا navākryā (سغدی: navākarkyā)***فانکو آدینات 09163657861
اعمال نظر: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: هَنزَف بینش hanzafe binesh هنزف hanzaf (مانوی)**** فانکو آدینات 09163657861
این ترکیب تازى(اربى) ست اگرچه واژه نظر را تازیان از واژه نگر Negar در پارسى برداشته اند ولى این ساختار تازى(اربى) ست و برابرهاى پارسى آن اینهاست: بازن...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: اکاچیت ékâcit (سنسکریت: ékacitta) **** فانکو آدینات 09163657861