اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نوار

نویسه گردانی: NWʼR
نوار. [ ن َ ] (ع مص ) ۞ گریختن از تهمت و دور شدن . ۞ (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). نَوْر. نِوار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دور داشتن زن را از تهمت و گریزانیدن . ۞ (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نَوْر. نِوْار. (از اقرب الموارد). || رمیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). رمیدن زن و آهو. (از متن اللغة). ترسیدن ۞ . (از منتهی الارب ). || رماندن و ترساندن . ۞ (از متن اللغة). نَوْر. نِوار. (متن اللغة). || شکست خوردن قوم . (از منتهی الارب ). منهزم شدن قوم . (از متن اللغة).نَوْر. نِوار. (متن اللغة). || دیدن آتش را از دور. (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از آنندراج ). نیار. (متن اللغة). || رخ دادن و منتشر شدن فتنه . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). نیار. (متن اللغة). || (ص ) زن دورازتهمت پاکدامن . (منتهی الارب ). زن ازتهمت دور. (مهذب الاسماء). زن گریزان از ریبت . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). ج ، نور. || زن رمنده از مرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، نور. ۞ || آهوی رمنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ج ، نور. || بقرةنوار؛ گاو ماده که از گشن گریزد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ج ، نور ۞ . || فرس نوار؛ اسب ماده که خواهش نر داشته باشد لیکن سستی کند و ترسد از صولت نر. (از متن اللغة) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). و دیق نوار کذلک . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
نوار. [ ن َ / ن ُ ] ۞ (اِ) چیزی باشد پهن که آن را از ریسمان بافند و بار رابدان بر پشت چاروا محکم بندند. (از برهان قاطع) (ازآنندراج ). چیزی ...
نوار. [ ن ِ ] (ع مص ) نَوار.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به نَوار شود.
نوار. [ ن َوْ وا ] (ع ص ) پرنور. نورانی : وآن کز او روشنی پدید آیدروشن و گردگرد و نوار است .ناصرخسرو.
نوار. [ ن ُوْ وا ] (ع اِ) ج ِ نُوّارة. (منتهی الارب ). ج ِ نَوْر، به معنی شکوفه . (از متن اللغة). نَوْر شکوفه یا شکوفه ٔ سپید. واحد آن نُوّارة ...
نوار. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان ، در 45 هزارگزی جنوب شرقی رزن و 3 هزارگزی مشرق راه رزن به همدان ، ...
نوار. [ ن َ ] (اِخ ) نام زوجه ٔ فرزدق شاعر است . (از الموشح ص 106 و 116) (عیون الاخبار ج 4 ص 122). نام زنی است که همسر فرزدق بود و فرزدق ...
نوار/ناوار نام تحقیرآمیز اعراب برای چندین جامعه یکجانشین کولی است که عمدتا در اردن، سوریه، لبنان و فلسطین می زیند. اعراب آنرا در اشاره به چندین گروه ق...
لامی نوار. (فرانسوی ، اِ) ۞ نام ماشینهائی مرکب از دو استوانه ٔ فولادی که بر روی هم قرار دارند و دردو جهت مختلف به گردش درآیند و میان آنها...
نوار بستن . [ ن َ / ن ُب َ ت َ ] (مص مرکب ) نواربندی کردن . نوارپیچ کردن . بار یا بسته ای را با نوار استوار کردن . || باندپیچی کردن . روی زخم ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.