۲,۱۲۱ مورد، زمان جستجو: ۲.۳۰ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
حیص (با تلفظ hays و نیز heys) در فرهنگ معین وامواژه از عربی، مصدر لازم، بهمعنی کنار افتادن، بهیکسو شدن. بیص (با تلفظ bays و beys) در مدخل مربوط به...
این واژه اربی است و پارسی آن این می باشد:
جیناوات jinãvãt (اوستایی: جَئینیاوَرَت)
باد و دمه . [ دُ دَ م َ / م ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) باد همراه با مه .
بار و بنه . [ رُ ب ُ ن َ / ن ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) احمال و اثقال . بار و بندیل : نه لشکر نه کوس و نه بار و بنه همه میسره خسته و میمنه ...
بار و بند. [ رُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مصالح هر چیز چون رشته برای تسبیح و دوال و امثال آن برای شمشیر. ملاطغرا در قسمیه گوید : بتسبیح...
باد و بفش . [ دُ ب َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) کرّ و فرّ و شکوه و جلال : بدین باد و بفش وسر و ریش گوئی سنایی نیم بوعلی سیمجورم . سنایی .و رجوع ...
باد و بید. [ دُ ] (ص مرکب ، از اتباع )بی فایده و ناسودمند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). بی فایده و بی سود. (ناظم الاطباء). هدر : که بهرام د...