۲,۱۲۱ مورد، زمان جستجو: ۴.۶۹ ثانیه
شات و شوت . [ شات ْ ت ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) لاف زدن (در زبان محاوره ). (فرهنگ نظام ).
سوز و گداز. [ زُ گ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) سوزنده و گدازنده . (ناظم الاطباء). || سوختن و گداختن . التهاب و سوزش . رنج و عذاب : بسی پا...
سود و زیان . [دُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نفع و ضرر : تکاپوی مردم بسود و زیان بتا و مدو ۞ هر سویی تازیان . ابوشکور.بدو شاد شد کشور خوزیان پر از...
سوز و بریز. [ زُ ب ِ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) در تداول عوام ، شکایتی با ناله وگفتارهای دلسوز. با ادب و آهسته پیوسته بر مصیبتی گریستن و ح...
سنگ و سبو. [ س َ گ ُس َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) همانند سنگ و سبو. کنایه از ناپایداری . فناپذیری . از بین رفتن : نه من سبوکش این دیر رندسوز...
رفت و روب . [ رُ ت ُ ] (مص مرخم ، اِ مرکب )روفتن . روبیدن . جاروب کردن . (فرهنگ فارسی معین ). رفت و رو. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ) : اهل ...
رفت و روی . [ رُ ت ُ ] (مص مرخم ، اِ مرکب ) یا رفت و رو. رفت و روب . (فرهنگ فارسی معین ) : سه چیز به شما میراث گذاشتیم رفت و روی و شست و...
رنگ و بوی . [ رَ گ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) شأن و شوکت . (برهان قاطع). کر و فر. (برهان قاطع) (آنندراج ). جلال و جمال . طمطراق . رونق و صفا....
دور و دراز. [ رُ دِ ](ص مرکب ، ق مرکب ) طولانی . بسیار دور. سخت طولانی . طویل . (یادداشت مؤلف ): متی . متو؛ دور و دراز سیر کردن .(منتهی الارب )....
زاغ و زوغ .[ غ ُ ] (از اتباع ) در تداول عامه ، اولاد و کسان و فرزندان خردسال . رجوع به زاق و زیق و زاغ و زیغ شود.