گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وار نویسه گردانی: WʼR وار. (اِخ ) ۞ نهری است سیلابی در فرانسه که از نواحی آلپ ماریتیم ۞ سرچشمه میگیرد و پوزه تنیه را آبیاری میکند و به مدیترانه میریزد و 135 هزار گز طول دارد. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه واژه معنی شکم وار شکم وار. [ ش ِ ک َ ] (اِ مرکب ) به اندازه ٔ یکبار سیر خوردن . به اندازه ٔ یک بار خوردن و سیر شدن غذا : چرا از پی یک شکم وار نان گراینده باید ب... شمس وار شمس وار. [ ش َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) خورشیدوار. مانند آفتاب . سخت تابان و رخشان بسان آفتاب : پیش فکر او که رخشد شمس وارشمس گردون رابه حربای... صبح وار صبح وار. [ ص ُ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مانند صبح . همانند صبح . سپید و روشن : سنگ زر شبرنگ لیکن صبح وار از راستی شاهد هر بچه کز خورشید در کان آمد... صدف وار صدف وار. [ ص َ دَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) بکردار صدف . بمانند صدف : شود پلنگ کشف وار در میان حجررود نهنگ صدف وار در نشیب میاه . عبدالواسع جبلی .او ... عرض وار عرض وار. [ ع َ رَ ] (ق مرکب ) مانند عَرَض : وانگه کزین مزاج مهیا جدا شوندچیزند یا نه چیز عرض واربگذرند.ناصرخسرو. عسل وار عسل وار. [ ع َ س َ ] (ص مرکب ) مانند عسل . (از فرهنگ فارسی معین ). چون عسل : تا از مفردات اجزاء آن مرکبی بفرط امتزاج عسل وار حاصل آمد. (مرز... آتش وار آتش وار. [ ت َ ] (ص مرکب ) مانند آتش . زود بالاگیرنده و زود فرونشیننده : اسکندر مردی بود که آتش وار سلطانی وی نیرو گرفت و بر بالا شد روزی چن... آدم وار آدم وار. [ دَ ] (ص مرکب ) در تداول عامه بجای آدمی وار. برق وار برق وار. [ ب َ ] (ص مرکب ) همانند برق . || مجازاً، تند و سریع. || درخشان : صبح ز مشرق چو کرد بیرق روز آشکارخنده زد اندر هوا بیرق او برقوار.... پاک وار پاک وار. (ص مرکب ) مقابل ناپاک وار. (فردوسی ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۵ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود