اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وازا

نویسه گردانی: WʼZʼ
وازا. (اِخ ) ۞ نام یکی از خاندانهای سلطنتی سوئد است که اهل اوپلاند ۞ بود. مؤسس این سلسله گوستاو اریکسن ۞ بود. وی منسوب به یکی از خانوداه های کهن سوئد بود که در نبرد با دانمارکی ها که بسیار مؤثر بود تاج و تخت سلطنت را به سال 1523 م . به دست آورد و استقلال کشور خویش را اعلام کرد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
وازع . [ زِ ] (ع ص ، اِ) بازدارنده . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مانع. رادع : نه سطوت و صولت مانع آمد و نه شکر و عدت وازع توان...
وازع . [ زِ ] (اِخ ) جد ابوداود محمدبن الحسن بن الوازع الجمال الوازعی مروزی محدث . (از لباب الانساب ).
وازع . [ زِ ] (اِخ ) جد احمدبن یحیی بن وازع بن غالی بن کثیرالبلخی محدث است . (از لباب الانساب ).
وازع . [ زِ ] (اِخ ) از صحابیان که پسرش ذریح از وی روایت کرده است . (تاج العروس ).
وازع . [ زِ ] (اِخ ) وازع البغدادی جد محمدبن نصربن حمید محدث است . رجوع به وازعی محمدبن نصربن حمید شود.
وازع . [ زِ ] (اِخ ) وازع بن زراغ ۞ که ابن الوازع نیزخوانده شده . از صحابه است . ابوبکربن علی الذکوانی در معجم الصحابه از وی یاد کرده ...
وازع . [ زِ ] (اِخ ) وازع بن عبداﷲالکلاعی از تابعان است . (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ).
واضع. [ ض ِ ] (ع ص ) نهنده ٔ چیزی در جائی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سازنده . (ناظم الاطباء). بناکننده . || آفریننده . پیداکننده . (آنندر...
واضع. [ ض ِ ] (اِخ ) روستائی در یمن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مخلافی است در یمن . (معجم البلدان ).
واذع . [ ذِ ] (ع ص ) آب روان . (از اقرب الموارد). آب پیوسته روان . || هر آب که بر سنگلاخ روان باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.