گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۴ ثانیه واژه معنی کر و فر کر و فر. [ ک َرْ رُ ف َرر ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) جنگ و گریز. آویز و گریز. حمله و گریز. (یادداشت مؤلف ) : یک سوار روپوشیده مقدم ایشان که ر... کور و کر کور و کر. [ رُ ک َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) آن که دیدن و شنیدن نتواند: محارم شاه باید کور و کر باشند یعنی ابراز اسرار شاه نکنند. مثل کسانی... کور و کل کور و کل . [ رُ ک َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) کور و کچل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کور و کچل شود. یک و دو یک و دو. [ ی َ / ی ِ ک ُ دُ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) یکی به دو. (یادداشت مؤلف ). رجوع به یکی به دو شود.- یک و دو کردن ؛ یکی با دو کردن... شر و وِر از واژه ی فرانسوی Charivari به معنی همهمه، هیاهو و سرو صدا گرفته شده است. اخ و تف این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. پر و پور گردش کررن.خوش گذراندن هک و پک این واژه افغانی است، به معنای گیچ، مات و مبهوت میباشد. مش و مور یا مشمور. افسرده و ساکت و گوشه گیر در گویش کازرونی(ع.ش) گیج و ور گیج و وِر معادل مات ومبهوت ومتحیّر. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۲۱۴ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود