اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یمین

نویسه گردانی: YMYN
یمین . [ ی ُ م َی ْ ی ِ ] (ع اِ مصغر) مصغر یَمین ، یعنی سوی راست . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
یمین . [ ی َ ] (ع اِ) سوی راست ، خلاف یسار. ج ، اَیْمُن ، ایمان . جج ، ایامن ، ایامین . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دست راست از ...
کد یمین. نک. عرق جبین و کد یمین در همین لغتنامه.
امیر فخرالدین محمود بن امیر یمین‌الدین طغرایی مستوفی بیهقی فریومدی، مشهور و متخلص به «ابن یمین» یکی از شاعران ایران در سده هشتم هجری است. محتویات ...
- ملک یمین؛ (اصطلاح فقه) به‌معنی کنیز و غلام، چه یمین در لغت به‌معنی غلبه است و غلام و کنیز از غلبه‌ی اسلام می‌آیند... مجازاً غلام و کنیز زرخرید را نی...
ابن یمین . [ اِ ن ُ ی َ ] (اِخ ) فخرالدین محمودبن یمین الدین محمد طغرائی . شاعر فارسی شیعی . مولد او به فریومد خراسان و وفات او به سال 763 ی...
اصحاب یمین .[ اَ ب ِ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اصحاب الیمین . خداوندان دست راست یعنی بهشتیان که نامه ٔ اعمالشان به دست راستشان داده ...
یمین خوردن . [ی َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) قسم خوردن . سوگند خوردن . سوگند یاد کردن . (یادداشت مؤلف ) : گیتی همه به ملکت او را کند شرف دو...
یمین الدوله . [ ی َ نُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) وزیر خوارزمشاه ، مقتول خنجریکی از فداییان . (از حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 365).
یمین الدوله . [ ی َ نُدْدَ ل َ ] (اِخ ) بهرام شاه غزنوی ابن مسعودبن ابراهیم بن مسعودبن محمودبن سبکتکین . رجوع به بهرام شاه شود.
یمین امیرالمؤمنین . [ ی َ ن ُ اَ رِل ْ م ُءْ م ِ ] (اِخ ) لقب ابوالقاسم محمودبن ملکشاه سلجوقی . (ازمجمل التواریخ والقصص ص 9). رجوع به محمود...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.