زیبائی . (حامص ) زیبایی . رجوع به همین کلمه شود.
زیبائی . (اِخ ) (مولانا...) اطوارش و قوت طبع از ابیات او معلوم و این مطلع ازوست :قامتت شیوه و رفتار چو بنیاد کندسرو را بنده ٔ خود سازد و آزاد ک...
زیباییشناسی (به آلمانی: Ästhetik؛ انگلیسی: aesthetics) یا حسّیک[۱] یکی از رشتههای فلسفه است که به عنوان نظریهٔ تأمل در داوریهای زیباییشناختی تعریف ...
زیبایی . (حامص ) زیبائی . خوبی و نیکویی . (آنندراج ). حسن و جمال و ظرافت و لطافت . (ناظم الاطباء). بهاء. حسن . جمال .اورند. اورنگ . افرنگ . براه ...
زیبایی شناسی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) زیباشناسی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زیباشناسی شود.