اجازه ویرایش برای همه اعضا

هزیمت

نویسه گردانی: HZYMT
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
هزیمت . [ هََ م َ ] (ع اِمص ) هزیمة. گریز به هنگام شکست . گریز. فرار. گریز از دشمن و خطر شکست . ضد فتح : هزیمت به هنگام بهتر که جنگ چو تنها شد...
هزیمت شدن . [ هََ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شکست خوردن و گریزان شدن : هزیمت شداز وی سپاه قلون به یکبارگی بخت او شد نگون . فردوسی .بدین گونه ...
هزیمت کردن . [ هََ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شکست دادن و گریزاندن : بواسحاق را هزیمت کردند، وی بگریخت و مردمش بیشتر درماندند. (تاریخ بیهقی )...
هزیمت رفتن . [ هََ م َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) گریزان شدن . گریختن : ایشان هزیمت رفتند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ).
هزیمت گرفتن . [ هََ م َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) شکست خوردن . هزیمت شدن و گریختن : گرفتند آن شاه را در میان هزیمت گرفتند ایرانیان . فردوسی .چو ...
هزیمت نمودن . [ هََ م َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) هزیمت شدن . هزیمت گرفتن . گریختن : ز گردان ایران و کاوس شاه هزیمت نمودند دیگر سپاه .فرد...
هزیمت افتادن . [ هََ م َ اُ دَ ] (مص مرکب ) شکست پیش آمدن . شکست خورده شدن : لشکر امیر سبکتکین را نیک بمالیدند و نزدیک بود که هزیمت افتادی...
هزیمت برافکندن . [ هََم َ ب َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شکست دادن : روز از پی کمین چو سکندر کشد کمان بر خیل شب هزیمت دارا برافکند.خاقانی .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.