اجازه ویرایش برای همه اعضا

نفس

نویسه گردانی: NFSʼMARH
عبارت است از ترکیب‌ دل‌ و جسم‌. به‌ این‌ معنی‌ که‌ وجود انسان از سه‌ بخش‌ ساخته‌ شده‌ است‌: 1ـ جان‌ (روح‌) که درون‌ دل‌ جای‌ دارد و باعث‌ حرکت‌ و زندگی‌ آن‌ است‌ و به‌ هیچ‌ روی‌ قابل‌ دیدن‌ نیست‌؛ 2ـ دل‌ (قالب‌ مثالی‌) که‌ آمیزه‌ای‌ از عقل‌، حواس‌ پنج‌ گانه‌ و حافظه‌ است‌ و از امواج‌ ساخته‌ شده‌ و درون ‌جسم‌ جای‌ دارد و فاصله‌ی‌ میان‌ سلول¬های‌ سازنده‌ی‌ جسم‌ را پر کرده‌ است‌. طول‌ امواج‌ دل،‌ در برخی‌ یکسان‌ و در برخی‌ متفاوت‌ است‌. هنگامی‌ که‌ کسی‌ بدون‌ دلیل‌ و تنها با دیدن‌، ازدیگری‌ خوشش‌ می‌آید، نشان‌ می‌دهد که‌ طول‌ موج‌ دل¬شان‌ یکی‌ است‌؛ و زمانی که کسی با دیدن دیگری، بدون علت از او خوشش نمی‌آید، نشانگر این است که طول موج دل¬شان با هم تفاوت زیادی دارد. 3ـ جسم‌. که برای‌ ادامه‌ی‌ زندگی‌، نیازهایی ‌مانند خوراک‌، پوشاک‌، مسکن‌، شهوت‌ و... نیاز دارد و نیازهای‌ خود را از ما (دل‌) درخواست‌ می‌کند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
نفس خای . [ ن َ ف َ ] (نف مرکب ) آن که بازمی دارد و قطع می کند تنفس و تکلم را. (ناظم الاطباء). نفس گسل . (از آنندراج ) : ز دردهای نفس خای کامر...
آتش نفس . [ ت َ ن َ ف َ ] (ص مرکب ) پُرشور : آتش نفسان قیمت میخانه شناسندافسرده دلان را به خرابات چه کار است ؟عمعق .
نفس تنگ . [ ن َ ف َ ت َ ] (اِ مرکب ) عبارت از زمانی که به یک چشم زدن بگذرد. (آنندراج ). یک لحظه . یک چشم به هم زدن . (ناظم الاطباء). کنای...
تنگ نفس . [ ت َ ن َ ف َ ] (ص مرکب ) آنکه دچار ضیق النفس باشد. (از فرهنگ فارسی معین ). || (اِ مرکب ) شاید در اصل تنگی نفس . عسرالنفس . ضیق الن...
پاک نفس . [ ن َ ف َ ] (ص مرکب ) راستگوی : هر که هست از فقیه و پیر و مریدوز زبان آوران پاک نفس چون بدنیای دون فرود آیدبه عسل دربماند پای مگ...
خوش نفس . [ خوَش ْ / خُش ْ ن َ ف َ ] (ص مرکب ) آنکه نَفَس او خوش آیند وخوشبوی بود. (یادداشت مؤلف ). مبارک دم : از عباد ملک العرش نکوکارترین خو...
خوش نفس . [ خوَش ْ / خُش ْ ن َ ] (ص مرکب ) خوش طینت . پاک طینت . خیرخواه عموم مردم . مقابل بدنَفْس . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ).
گرم نفس . [ گ َ ن َ ف َ] (ص مرکب ) آنکه دم گیرا دارد. (آنندراج ). آنکه دارای نفس قوی و گیرا باشد. (ناظم الاطباء) : در هر جگری شوری از این گ...
نفس کل . [ ن َس ِ ک ُل ل ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) که پس از عقل کل باشد. مانستار. مانیستار. (ناظم الاطباء) : هست جنیبت کش او نفس کل عالم ا...
نفس گسل . [ ن َ ف َ گ ُ س ِ ] (نف مرکب ) آنکه بازمی دارد وقطع می کند تنفس و تکلم را. (ناظم الاطباء). نفس بر.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۷ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ونیزه مهسا
۱۳۹۱/۱۲/۱۳ Iran
0
0

نفس سرکش، امر کننده به زشتی و پلشتی


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.