سیاست
نویسه گردانی:
SYAST
(به کسر سین) تدبیر و اصلاح امور٬ مراقبت و اداره مملکت، رعیت داری٬ مردم داری.
قانون نشانه سیاست است و هیچ سیاستی بدون قانون اجرا نمیشود.
هر برنامهای در قانون نوعی تدبیر برای نظم و اداره امور است.
(قانون برنامه بایدها و نبایدهاست)
سیاست دو نوع است:
۱- سیاست عادلانه.(اعتدال)
۲- سیاست ظالمانه.(افـراط)
امام علی(ع):
«سیاست عادلانه سه چیز است: مدارا توأم با دوراندیشی، استیفای حقوق همراه با عدالت، احسان و بخشش همراه با میانهروی.»
(میزان الحکمة، ج6، ص2622)
ای به صلابت سمر وی به سـیاسـت مثل
وی به شجاعت علم وی به مهابت نشان
کاشانی
امام حسن(ع):
«مفهوم و معنای سیاست آن است که حقوق خدا و حقوق موجودات زنده و حقوق مردگان را رعایت کنی.»
(بحارالانوار، ج73، ص318، ح6)
سلیمانیت رامعجز همین بس کز تو میآید
که در وقت سـیاسـت خاطر موری نرنجانی
کاشانی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
سیاست . [ سیا س َ ] (ع اِمص ) پاس داشتن ملک .(غیاث اللغات ) (آنندراج ). نگاه داشتن . (دهار). حفاظت . نگاهداری . حراست . حکم راندن بر رعیت . (غی...
سیاست = شهرآوری ( شهر = کشور و فرمانروایی + آور = جوینده)
زیرَکی
- سیاسی = زیرَک گَر
- سیاسیون = زیرَک گَران
- سیاست مدار = زیرَک مَند
- سیاست گذار = زیرکَرت گُذار , ایما(اشاره) به دینکَرت مزدیسناها(زر...
این واژه در سنسکریت صاستره śâstra و به معنی دستور، روش، ساماندهی، تدبیر، مجازات، پیاده سازی قانون می باشد؛ ریشه ی آن صاس می باشد که صرف سوم شخص مفرد آ...
فردوسی در این باره گوید:
چـو بـا تـخت، مـنبـر بـرابــر شود، همه نــــام، بـوبکر و عـمَر شـود
تــبــه گـــردد آن رنــجهــای دراز ...
سیاست کردن . [ سیا س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حکومت کردن . داوری نمودن . داوری کردن . عقوبت کردن بطور رسوایی و افتضاح . (ناظم الاطباء) : پادشاه...
سیاست مداری. عمل نمودن براساس مصلحت، تدبیر و دوراندیشی. رجوع شود به سیاست و مدار که در اینجا بمعنی نظم و نَسق است (مقایسه شود با بی مدار و کج مدار).
سیاست راندن . [ سیا س َ دَ ] (مص مرکب ) مجازات و عقوبت کردن : پس از آن به سیاست راندن حاجت نیاید و ارسلان نیز بازگشت . (تاریخ بیهقی ). و...
سیاست فرمودن . [ سیا س َ ف َ دَ ] (مص مرکب ) مجازات کردن . کشتن : و بعد از آن سلطان سعدالملک را با چند تن دیگر از خواجگان معروف سیاست فرمود...