سیاست
نویسه گردانی:
SYAST
این واژه در سنسکریت صاستره śâstra و به معنی دستور، روش، ساماندهی، تدبیر، مجازات، پیاده سازی قانون می باشد؛ ریشه ی آن صاس می باشد که صرف سوم شخص مفرد آن چنین است: صاستی śâsati (سیاست می کند) و واژه ی سیاست از همین سوم شخص مفرد به عربی راه یافته و سیاست شده است. صاس در سنسکریت دارای این معانی است: 1ـ دستور ـ فرمان دادن، سیاست ـ امر ـ حکم کردن؛ سامان ـ نظم دادن، ساماندهی ـ منظم کردن. 2ـ کیفر ـ گوشمالی دادن، تنبیه ـ مجازات کردن. 3ـ آموزش ـ تعلیم دادن، آموزاندن، آموختن. 4ـ جلوگیری ـ مهار ـ کنترل ـ اداره کردن، قانون را پیاده کردن. **** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
سیاست . [ سیا س َ ] (ع اِمص ) پاس داشتن ملک .(غیاث اللغات ) (آنندراج ). نگاه داشتن . (دهار). حفاظت . نگاهداری . حراست . حکم راندن بر رعیت . (غی...
(به کسر سین) تدبیر و اصلاح امور٬ مراقبت و اداره مملکت، رعیت داری٬ مردم داری.
قانون نشانه سیاست است و هیچ سیاستی بدون قانون اجرا نمیشود.
هر ...
سیاست = شهرآوری ( شهر = کشور و فرمانروایی + آور = جوینده)
زیرَکی
- سیاسی = زیرَک گَر
- سیاسیون = زیرَک گَران
- سیاست مدار = زیرَک مَند
- سیاست گذار = زیرکَرت گُذار , ایما(اشاره) به دینکَرت مزدیسناها(زر...
فردوسی در این باره گوید:
چـو بـا تـخت، مـنبـر بـرابــر شود، همه نــــام، بـوبکر و عـمَر شـود
تــبــه گـــردد آن رنــجهــای دراز ...
سیاست مداری. عمل نمودن براساس مصلحت، تدبیر و دوراندیشی. رجوع شود به سیاست و مدار که در اینجا بمعنی نظم و نَسق است (مقایسه شود با بی مدار و کج مدار).
سیاست کردن . [ سیا س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حکومت کردن . داوری نمودن . داوری کردن . عقوبت کردن بطور رسوایی و افتضاح . (ناظم الاطباء) : پادشاه...
سیاست راندن . [ سیا س َ دَ ] (مص مرکب ) مجازات و عقوبت کردن : پس از آن به سیاست راندن حاجت نیاید و ارسلان نیز بازگشت . (تاریخ بیهقی ). و...
سیاست فرمودن . [ سیا س َ ف َ دَ ] (مص مرکب ) مجازات کردن . کشتن : و بعد از آن سلطان سعدالملک را با چند تن دیگر از خواجگان معروف سیاست فرمود...