اجازه ویرایش برای همه اعضا

سناء

نویسه گردانی: SNAʼ
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
سناء. [ س َ] (ع اِ) بلندی . رفعت . (ناظم الاطباء). || (ع مص ) صاحب بلندی و رفعت گردیدن . (ناظم الاطباء).
سنا. [ س َ ] (ع اِ) روشنی کمتر از ضیا و نور. (غیاث ). روشنی . (آنندراج ) (غیاث )(ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 59) : چو چرخ مرکز جاه ترا ...
سنا. [ س َ ] (ع اِ) چوبی باشد که بدان مسواک کنند. (برهان ) (آنندراج ). || گیاهی است مسهل و بهترین آن مکی میباشد. (برهان ). نام گیاهی اس...
سنا. [ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ مجلس سالخوردگان که اعضای آن سران روحانی و غیرروحانی ملت اند. (ایران باستان ). مجلسی که اعضای آن از بزرگان...
ثناء. [ ث َ ] (ع اِ) آفرین . سخن نیکو. کلام جمیل . تمجید. تعریف . تحسین : ز دیدار رستم بجا ماندندز دورش فراوان ثنا خواندند. فردوسی .حسن سلیمان ...
ثناء. [ ث َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد. محدث است .
ثناء. [ ث َ ] (اِخ ) کاتبه . زنی از خوش نویسان معروف و او جاریه ٔ ابن فیوما و از شاگردان اسحاق بن حماد است . (ابن الندیم ).
ثناء. [ ث َ ] (اِخ ) هبةاﷲ (شیخ ...). از شعرای کشمیر و از شاگردان علی حزین لاهیجی است . وفات وی دراواسط مائه ٔ دوازدهم هجری بود و بیت ذیل از...
ثناء. [ ث ِ ] (ع اِ) رسن از پشم یا موی یا از غیر آن . ثنایة. قاتمه . || هر تاهی از رَسَن . لا. تو. || پای بند یا زانو بند شتر. || دوم . || ...
ثناء. [ ث ُ ] (ع ق ) دودو: جاؤوا ثناء ثناء؛ یعنی اثنین اثنین یا ثنتین ثنتین ، آمدند دو دو. دوگان دوگان . دوپاره .
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.