چرا کردن . [ چ َ ک َدَ ] (مص مرکب ) چریدن . سبزه و گیاه از زمین با دندان بریدن و خوردن ستور در حال رفتن . علف خوردن چارپایان گیاه خوار در چ...
گیاه چرا. [ چ َ ] (نف مرکب ) مخفف گیاه چران . گیاه چرنده . گیاچرا. رجوع به گیاچرا و گیاچر شود.
چرا و چون . [ چ ِوُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) چون و چرا. استدلال خواستن . تعلیل طلبیدن . مناظره . بحث و تعلیل : تو گرد چون و چرا گر همی نیاری ...
چون و چرا. [ ن ُ چ ِ ] (اِ مرکب ) (مرکب از چون ، چگونه + چرا، ادات استفهام ) مباحثه و گفتگو. مناقشه و منازعه . (ناظم الاطباء). جدل : نیابی به ...
بی چون و چرا. [ ن ُ چ ِ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) بی اندک مخالفت . (یادداشت مؤلف ). بی چون و چراتسلیم شد. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به بی ...
ریشه ی این واژه پارث می باشد که در زبان سغدی پارث در سنسکریت: پاتره pâtra؛ در اوستایی: پاثره pâşra و به واتای مواظبت، بیداری، مراقبت بوده و چون کار سگ...
واژه ی کهره khara در سنسکریت به معنی خر است؛ و واژه ی کهرو kharu که از khara + «او u» ساخته شده، به معنی خنگ، کودن، دبنگ، ببو، ابله، احمق و... است. **...
چرا نام کوروش پادشاه هخامنشی در ادبیات فارسی نیست؟ نام و سرگذشت شاهان هخامنشی، ماد، و ایلامی در منابعی است که به خط میخی، اوستایی، ایلامی و سغدی است. ...