سقط فروش
نویسه گردانی:
SQṬ FRWŠ
(سَ قَ فُ) همان سقطفروش است. می رفت پشت تیغه و می شد سقط فروش. کبریت و زردچوبه و صابون و قند را هربار همراه خود می برد... (گلستان، ابراهیم، از روزگار رفته حکایت، بازتاب نگار، 1383، ص8)
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سقطفروش .[ س َ ق َ ف ُ ] (نف مرکب ) کسی که میوه افتاده را برداشته ارزان فروشد. (آنندراج ) (غیاث ). || دراصطلاح بازاریان دکانداری که قند، ...