زیتون
نویسه گردانی:
ZYTWN
43. در Yu yan tsa tsu1 درباره گیاهی بیگانه چنین آمده است: ’’زیستگاه درخت ts‛i-t‛un (*dzi-tun، *zi-tun) در سرزمین پوـ سه (ایران) و نیز در سرزمین فوـ لین (سوریه) واقع است. در زبان فوـ لینی آن را ts‛i-t‛i 2 (zi-ti و *dzi) مینامند. بلندای این درخت به هفت تا ده متر میرسد. پوست درخت سبز و گلهــــــــــــــــــایش سفیدرنگ و شبیــــــــــــــــــــه به بهار دارابی ( yu، Citrus grandis) و بس خوشبوست. میــــــــــــوه اش که به می ماند yan-t‛ao (Averrhoa carambola)* در ماه پنجم سال میرسد. مردم سرزمینهای باختری افشره روغنی آن را برای سرخ کردن کلوچه و میوه به کار میبرند، همان طور که در چین دانههای کنجد (kü-šen )3 بکار است."
هیرت4 درست دریافته است که ts‛i-t‛un آوانگاشت همان زیتون، zeitun فارسی است، که البته باید افزود این صورت از فارسیمیانه است، و ts‛i-t‛i در زبان فوـ لینی آوانگاشت زیتا، zaitā آرامی (zayiθ عبری) است. مراد همان درخت زیتون (Olea Europoea)5 است. وام واژه فارسی از زبانی سامی است و تلفظ سامی متداول این نام *zeitu (zeitun عربی ) است. جالب آنکه صورت فوـ لینی این واژه به zet‛i در زبان گروزنیایی و آسی، jēt و dzēt (’’روغن زیتون‘‘)، zeit (’’زیتون‘‘) ارمنی، و zait عربی6 نزدیکتر است تا به واژه آرامی. درخت زیتون که در نوشته های پهلوی آمده (ص 193) در ایران و بلوچستان خودروست. اما ایرانیان (و نیز ارمنیان) به احتمال زیاد گونه بستانی آن را از سامیان گرفتند. زیتون بن از دیرباز در میانرودان شناخته بود: اجسام گلی به شکل دانه زیتون از عصر اوروکاگینا (urukagina)، یکی از حکمرانان لاگاش (Lagash) پیش از حکمرانان سارگنی (Sargonic) هنوز موجود است. 7
شلیمر1 میگوید مردم منجیل، بین رشت و قزوین در ایران، Olea europaea را فراوان کشت میکنند که بسیارخوب است هرچند با روغنی بسیار بد و ناخوردنی[!]. اشپیگل پراکندگی جغرافیایی درخت زیتون در ایران را به خوبی نشان داده است. 2
فرهنگنویسان فغفور کی ینـ لون (K‛ien-lun) (95ـ1736) واژه ts‛i-t‛un را جاودانه کردهاند. این واژه در فرهنگ چهارزبانه، در بخش ’’میوه بیگانه ‘‘ آمده است. 3 در یکی از فرهنگها، صورتهای تبتّی و مغولی به ترتیب به این شـــکل آوانگاری شدهاند: č‛i-tun siu (آوانگاری tse ) و čitun jimin ؛ اما شگفت اینکه در زبان مانچویی واژه ulusun را برای زیتون مییابیم که گاربلنتس (H. C. v. d. Gabelentz) و زاخارف (Sakharov) به درستی توضیح دادهاند. در فرهنگ مانچوییـچینی Ts‛in wen pu hui ، که به سال 1771 منتشر شد، ulusun به زبان چینی چنین تعریف شده: ’’ts‛i-t‛un میوهای بیگانه است که از سرزمین پوـ سه (ایران) خیزد. پوست درخت سبز و گلهای آن سفید و خوشبو است. میوه اش در ماه پنجم سال میرسد و از آن روغنی گیرند درخور سرخ کردن کلوچه." این تعریف آشــــــــــــــــــکارا بر پایه متنی است که در Yu yan tsa tsu آمده. گویا واژه مانچویی ulusun (-sun پایانهای در زبان مانچویی است) ساختی من درآوردی دارد بر مبنای oleum لاتین (بر گرفته از elaion یونانی) که احتمالاً بدست مبلغان یسوعی منتقل شده است.
ژاپنیها زیتون را نمیشناختند؛ در گیاهشناسی امروزی ژاپن آن را oreifu مینامند که بازآفرینی همان ’’olive‘‘ زبان انگلیسی است.1 گیاهشناسان ژاپنی بدون آگاهی از معنای ts‛i-tun نویسههای این واژه را (که آن را ego-no-ki تلفظ میکنند) برای نامیدن Styrax japonica بکار برده اند.2
آنچه زیتون چینی نامیده میشود، kan-lan ، هیچ نسبتی با زیتون راستین منطقه باخترآسیا و مدیترانه ندارد، هر چند به ظاهر بســیار بدان ماند. 3 kan-lan نام Canarium album و C. pimela ازتیره Burseraceae ]بورسراسه[ است، حال آن که زیتون جزو تیره Oleaceae ]زیتونیان[ است. 1 ما چی (Ma Či) در گیاهنامه خود، K‛ai pao pen ts‛ao (که در فاصله 968- 976 میلادی نوشته) پس از باز نمود kan-lan ، میگوید: ’’ نوع دیگری نیز هست که آن را Po-se kan-lan (kan-lan ایرانی) میشناسند و در یون ـ چو (Yun čou) میروید2 و در شکل و رنگ به kan-lan ماند ، جز اینکه مغز هسته آن دو پاره است و با مادهای چون عسل که در آب خیساننند و خورند." در Šan se čou či3 این گیاه از محصولات شان ـ سه چو (Šan -se čou) در کوان ـ سی شمرده شده است. ممکن است وسوسه شویم برابر نظر محتاطانه استوارت4 این درخت را زیتون حقیقی بدانیم، اما تا گیاهشناسان اثبات نکنند درخت زیتون براستی در کوان ـ سی میروید به پذیرشش تن نمی دهم. ناگفته نماند که دلایلی قوی علیه این گمان هست . اولاً Po-se kan-lan درختی است خودرو: کوچکترین سخنی مورد کشت آن یا اینکه آن را از ایران وارد چین کرده باشند در میان نیست. اگر این درخت را از ایران آورده بودند، بی چون و چرا آن را به صورت بستانی مییافتیم؛ و اگر این گیاه از ایران وارد چین شده، چرا باید کشت آن به چند منطقه انگشتشمار در کوان ـ سی محدود شود؟ لیشی ـ چن در این مورچیزی نمی گوید؛ جز اینکه fan lan ، گونهای دیگر از Canarium است که در کوان ـ سی (بدون ذکر ناحیه) یافت میشود، نوعی از انواع Po-se Kan-lan است و همین نکته به روشنی نشان می دهد آن را گیاهی خودرو میداند. نویسندگان تانگ درباره ورود زیتون به چین خاموشند؛ با این همه، از باز نمود آن در کتاب Yu yan tsa tsu میتوان دریافت این میوه در دوره تانگ از ایران به چین رفته است. شاید دادن نام Po-se kan-lan بخاطر شباهتش به میوه زیتون بوده است؛ به هر روی از این مسئله چیزی نمی دانیم. یک مورد خاص در منابع هست که نشان میدهد مراد از پوـ سه ی ما چی (Ma či) پوـ سه مالایا است (ص )؛ ممکن است در اینجا نیز اشاره به همان باشد، اما در مورد این ارتباط نیز چیزی نمیدانیم.
ژولین1 تصریح میکند نویسنده چینی که وی اطلاعات خود را از او گرفته، درخت زیتون و میوه آن را وصف کرده، اما در ادامه میگوید که کاربرد آن بس اندک است. نام چینی درخت نیامده است. در پایان باید این نکته را هم افزود که ابنبطوطه که در سده چهاردهم م. میزیست وجود زیتون در چین را قاطعانه رد میکند. 2 البته این نویسنده عرب مرجع درستی در امور مربوط به چین نبوده بسیاری از اطلاعت وی در باره چین یکسره بی ارزش است. بسا که به گفته فران (G. Ferrand)، حتی پایش به خاک چین نرسیده باشد؛ با این همه ممکن است در این مورد خاص حق با او باشد. اسقف اعظم سلطانیه نیز در سال 1330 نوشته است: ’’هیچ رقم زیتون روغنی در آن سرزمین نمیروید."3 از کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی، به شناخت دو سویه ایران و چین باستان، ، بـــــرگردان فارسی مهرداد وحدتی دانشمند از ساینو-ایرانیکا اثر جــــــاوید برتولد لوفر، آمریکائی آلمانی تبار.
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
زیتون . [ زَ ] (ع اِ) درخت زیت . (منتهی الارب ). نام درختی که روغن وی معمول اطباست . (بهار عجم )(آنندراج ). زیتون بن . درختی همیشه سبز و از ...
زیتون . [ ] (اِخ ) یا زیتون اکبر. مصحف زینون است . رجوع به زینون و زنون شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
زیتون . [ زَ ] (اِخ ) شهری است به چین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بندری در چین شرقی بر ساحل دریای چین مقابل جزیره ٔ فرمز. (یادداشت بخط مر...
زیتون . [ ] (اِخ ) حمداﷲ مستوفی در ذیل چند ولایت هند آرد: «زیتون و سرندیب از اقلیم اول است ». (نزهة القلوب چ گای لیسترانج ج 3 ص 262).
زیتون . [ زِ ] (اِخ ) ۞ خلیجی به دریای اژه در قدیم خلیج مالیاک ۞ . (از لاروس ).
شال زیتون .[ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) در لاهیجان زیتون تلخ را گویند. (درختان جنگلی ایران ثابتی ص 192) ۞ . مخفف شغال زیتون ، نامی است که در لاه...
مار زیتون . [ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) قسمی زیتون که رنگ اصلی زیتونی دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نوعی زیتون تیره رنگ که اهلیلجی و خوش...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
عسل زیتون . [ ع َ س َ ل ِ زَ / زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )عسل داود. عسل درخت زیتون . رجوع به عسل داود شود.
کنگ زیتون . [ ک َ گ ِ زِ / زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان زاوه است که در بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ...