پسته
نویسه گردانی:
PSTH
پیدایش پسته در ایران را به 4 تا 5 هزار سال پیش نسبت داده اند و می گویند از ایران به سایر مناطق جهان برده شده است. نام درخت پسته در زبان های یونانی، لاتین، زبان های اروپایی، عربی، ترکی، روسی، ژاپنی و دیگر زبان ها از نام ایرانی این درخت گرفته شده است . در پارسی قدیم نام این درخت پیستا کاو و در فارسی میانه (پهلوی ) پیستاک بوده و بعدها به پسته تغییر نام داده است.
برخی پژوهشگران کشت پسته را در ایران، در زمان پارت ها و در نواحی مستعد پارت (خراسان) که نزدیک ترین منطقه به زادگاه طبیعی آن است، می دانند و گسترش آن را به سایر نواحی ایران، به پس از اسلام نسبت می دهند و براین باورند که قم نخستین و قدیمی ترین ناحیه پسته خیز ایران پس از اسلام است و در سال 340 هجری درختان پسته آنجا مشمول مالیات بوده است.
اولین نوشته درباره پسته دامغان، سمنان و قزوین مربوط به قرن هفتم هجری است ولی برخی براین باورند که سابقه پسته در قزوین به 1600 سال پیش می رسد و از آنجا به دامغان و سمنان برده شده است. پسته کاری در منطقه کرمان را به قرن 12 هجری نسبت داده اند. کشت پسته در سایر نقاط ایران به 150 تا 200 سال گذشته مربوط می شود. به رغم سابقه طولانی کاشت پسته در ایران، درنیم قرن اخیر توسعه بیش از پیش و فزاینده ای یافته است.
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
پسته . [ پ ِ / پ ُ ت َ / ت ِ ] (اِ) ۞ نام میوه ای است که درخت آن در نقاط مختلف ایران ازجمله دامغان و قزوین و رفسنجان و اردستان غرس شود...
پسته . [ پ ُ ت ِ ] (اِ) حریر بود که عطاران مشک در او بندند : از نقش و ازنگار همه جوی و جویبارپسته ٔ حریر دارد ووشی معمدا ۞ .معروفی .
پسته Pistacia پسته جنسی است از درخت یا درختچههای تیره Anacardiaceae (تیره پسته) شامل شش گونه و بومی ایران و باختر آسیا که به سرزمینهای مدیترانه ای ن...
پسته ای . [ پ ِ ت َ / ت ِ ] (ص نسبی ) منسوب به پسته .از پسته . مثل پسته . فِستقی . || برنگ درون مغز پسته . سبزی روشن چنانکه سبزه ٔ اول بهار...
یکه پسته . [ ی ِک ْ ک َ پ ِ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 60000گزی خاور فریمان و 10000گزی جنوب...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
خلال پسته . [ خ ِ ل ِ پ ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به ترکیب های کلمه ٔ خلال در این لغت نامه شود.
گز پسته ای . [ گ َ زِ پ ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گزی که مغز آن پسته باشد. حلوایی که با پسته درست کنند. رجوع به گز بادامی شود.
پسته ٔ وحشی . [ پ ِ ت َ / ت ِ ی ِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ بَنَه . بَن . وَن . دو گونه از این درخت در ایران یافت شود که بعلت شباهت تما...
پوست پسته ای . [ ت ِ پ ِ ت َ / ت ِ ] (ص نسبی مرکب ) منسوب به پوست پسته . و این پوست در رنگ کردن پشم قالی بکار است . || رنگ سبز روشن و خ...