لاک
نویسه گردانی:
LAK
61. در Wu lu نوشته چان پو (Čan Po) در سر آغازهای سده چهارم، متن زیر درباره موضوع ’’مورچه لاک‘‘ ) (yi tsi آمده است:8 ’’در سرزمین کوـ فون (Kü-fun) (در کیوـچن Kiu-čen ، تون ـ کینگ / Ton-king) 1 مورچههایی هست که روی گیاهان خزنده زمخت زندگی میکنند. مردم با بررسی داخل خاک پس از مشاهده خاکی که تازه شکافته شده باشد به وجود این مورچهها پیمیبرند؛ آنها شاخههای درخت را در این نقاط فرو میکنند و مورچهها از روی آنها بالا میآیند و لاکی تولید میکنند که به تودهای جامد بدل میشود." اگر یادداشتهای واهی و خیالپردازانه آئلیان را نادیده بگیریم،2 این کهن ترین اشاره به حشره مولد لاک است که آن را در زبان آنامی con môi، در زبان خمری kandîer، در زبان چامی mū، mur ، یا muor مینامند. 3 گفته نیمهافسانهای چینیها4 با آنچه گارسیا از دانستههای تجربی خاورزمینیان درباره این شگفتی طبیعت گزارش کرده است سخت همخوانی دارد: ’’مدتها بر خطا بودم. آخر به من گفته بودند در پگو (Pegu) رودها رسوباتی از گلولای بر جای میگذارند و مردم ترکهها را در این گِل فرو میکنند. روی این ترکهها مورچههای بالدار بسیار بزرگ به وجود میآیند و آن طور که میگویند این مورچهها مقادیر فراوانی لاک (Lacre)5 روی شاخهها به جای میگذارند. از کسانی که این اطلاعات را در اختیار من گذاشتند پرسیدم آیا به چشم خود این را دیدهاند. از آنجا که درآمدشان ازخرید یاقوت و فروش پارچههای پالئام (Paleam) و بنگال بود، پاسخ دادند تا بدین پایه بیکار بیکار نیستند که وقت خود را صرف چنین اموری کنند؛ وانگهی همه میگویند که چنین است. بعدتر با مردی محترم که ذهنی جستجوگر داشت گفتگو کردم و او به من گفت درخت مولد لاک درختی است بزرگ با برگهایی شبیه به درخت آلو، و مورچههای بزرگ بر شاخههای کوچک آن لاک باقی میگذارند. این مورچهها در گلولای یا درجای دیگر به وجود میآیند. آنها شاخهها را غرق در ماده ژد میکنند، همانطور که زنبورعسل سازد، و این عین حقیقت است. شاخهها را از درخت جدا میکنند و در سایه میگذارند تا خشک شود، سپس ژد را از شاخه میکنند و در بندهای خیزران میگذارند؛ بعضی مواقع ساقه را همراه با لاک کار گیرند."6
در Yu yan tsa tsu7 چنـــــــــــین آمــــــــده اســـــــت:’’زیستگاه درخـــــــــــــت tse-kun 8 کامبوج (چنـلا/ Čen-la) است و در آنجا آن را lo-k‛ia ، *lak-ka (یعنی lakka ، lac) مینامند. 1 این مـــاده در پوـ سه نیز تولید میشود. بلندای درخت به بیش از سه متر میرسد، و شاخههای آن انبوه و پربار است. برگهایش به برگ مرکبات ماند و در زمستان میریزد. در ماه سوم سال گل میآورد شکوفهها سفید رنگاند میوه نمیآورد. وقتی مه غلیظ، شبنم، و باران شاخهها را مرطوب میکند، tse-kun تولید میشود: گفتههای فرستادگان سرزمین پوـ سه، به نامهای ووـ هایی (Wu-hai) و شاـ لیـ شن (Ša-li-šen) با گفتههای فرستادگان سرزمین کامبوج، کــــه عبارت بودند از یک če č‛un tu wei 2 و چــــــــــــرامانایِ (çramana)
شی ـ شا ـ نی ـ پا ـ تو (Ši-ša-ni-pa-t‛o) (چیچانیبادرا Çiçanibhadra؟)، می خواند. اینان گفتند: ’مورچهها خاک را به پای این درخت کشیده در آن برای خود لانه میسازند؛ وقتی این تپه مورچهها از باران و شبنم نم گیرد شود سخت شده به tse-kun تبدیل میشود. 3 tse-kun سرزمین کونـ لون عالیترین کیفیت را دارد و tse-kun سرزمین پوـ سه در مرتبه دوم قرار میگیرد. ‘"4
در اینجا بحث درباره لاکِ رزینی یا لاک باتومی Gummi lacca) ؛ در فرانسوی، (laque en bâtons است که آن را کینو (kino) نیز میگویند و حشرهای بنام کوکوس (Coccus) یا Tachardia lacca آن را تولید میکند که بر درختان گوناگون می زید و در چینی آن را یا tse-kun یا tse-ken میگویند. چو تاـکوان در رسوم کامبوج این لاک را با نام دوم آورده؛2 و در Pen ts‛ao yen i از آن با نام نخست یاد شده است. 3 در روزگاری پیشتر از این، در T‛an hui yao در یادداشت مربوط به پیائو (P‛iao) (برمه)، از لاک با نام یاد و گفته شده که در آن سرزمین تالارهای نیایشگاهها را با آن میپوشانند. بسا که این واژه آوانگاشت واژهای بیگانه باشد؛ لیشیـ چن آن را به بربرهای جنوب نسبت میدهد.
نمیتوان گفت پوـ سهای که در متن Yu yan tsa tsu آمده، ایران است؛ گواه این مدعا همین بس که فرستادگان سرزمینهای پوـ سه و کامبوج با هم بار می یابند، و محصول پوـ سه با کون ـ لون (K‛un-lun) مالایا برابر هم گذارده میشود. بس روشن است که در اینجا مراد پوـ سه مالایاست. خود محصول نیز از ایران نیست و حشره لاک را در ایران نمی شناسند. 4 باید این را نیز افزود که در Yu yan tsa tsu این محصولِ پوـ سه همراه گیاهان پوـ سه ایرانی که در صفحات پیش بحث شده شرح داده شده؛ و هیچ نشانه ای نیست که نویسنده، کوان چنـ شی، تمایزی میان این دو نام هماوا قائل بوده است. 1 از کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی، به شناخت دو سویه ایران و چین باستان، ، بـــــرگردان فارسی مهرداد وحدتی دانشمند از ساینو-ایرانیکا اثر جــــــاوید برتولد لوفر، آمریکائی آلمانی تبار.
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
لاک . (اِ) تغار چوبین که آرد سرشند در آن . نقیر. تغار. کاسه و کاسه ٔ چوبین . (برهان ) (آنندراج ). لاوَک . ظرف چوبی که با چرخهای آبی میتراشند و ی...
لاک .(ع حرف ربط) مخفف لکن . شمس قیس در المعجم آرد: «لاک »و «لکن » و «ولی » هر سه مستعمل است . «لکن » به اتفاق لفظی تازی است [ در اصل ] ن...
حشره لاک آن قدر فراوان یافت می شود که شاخه های درختان را از شیره بدن خود خیس خیس می کنند. برای جمع آوری شیره ها، در ماه اول و آخر تابستان، این شاخه ...
لک، لاک
Lac Seed
به فارسی لاک نامند؛ صمغ نباتی است که در مملکت هند و بنکاله به هم میرسد و از سر شاخههای بعضی اشجار بر میآید و منعقد میگردد و سرخ...
لاک /lāk/ (اسم) ۱. صمغی سرخرنگ که از بعضی درختان بهدست میآید و غالباً مانند شیره از سرشاخه میتراود و منعقد میگردد و گاهی به درشتی لیمو میشود؛ ...
بن لاک . [ ب ُ ] (اِ مرکب )لک ، بن لاک باشد و لکا باز پس مانده بود و در دسته های کارد بکار رود. لک که دسته های کارد بدان سخت کنند. (از حاشیه ٔ...
لاک تاش . (اِخ ) نام دیهی به هزارجریب مازندران . (مازندران و استراباد رابینو ص 124 بخش انگلیسی ).
طشت لاک . (مازنی )، طشت چوبی و یا تشت چوبی. در گذشته نه چندان دور پیش از دهه پنجاه ، درخانه های مازندرانی ها "طشت لاک" بسیاریافت میشد و از آن ب...
سنگ پشت در همین لغت نامه؛ لاکپشتها خزندگانی هستند از راستهٔ لاکپشتسانان (Testudines).
بیشتر بدن لاکپشتها بهوسیله یک استخوان یا صدف غضروفی حف...
لاک تراش . [ ت َ ] (نف مرکب ) آنکه لاک سازد.