اجازه ویرایش برای همه اعضا

بند

نویسه گردانی: BND
به معنی محل؛ مثل دربند. به لغت وند هم مراجعه بفرمائید. در مواردی ب و و در فارسی میتوانند جانشین یک دیگر باشند. مثل گاو و گاب در گویش مردم اصفهان. مثل بند و وند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
زه بند. [ زِه ْ ب َ ] (اِ مرکب ) نوعی از گردن بند باشد. (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). زیوری است مر گلوی زنان ...
رگ بند. [ رَ ب َ ] (اِ مرکب )به عربی جبیره و بهندی پطی نامند و آن خون را بازدارد. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). تسمه ای است فصادان را که روی ...
یکی از انواع خدم پادشاهان. ای امیری که امیران جهان خاصه و عام بنده و چاکر و مولای و سگ بند و غلام (محمدبن وصیف سگزی)
نی بند. [ ن َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش قروه ٔ شهرستان سنندج . در 30هزارگزی شمال شرقی قروه و 5هزارگزی شرق باغلوجه ، در م...
یک بند. [ ی َ / ی ِ ب َ ] (ق مرکب ) متصل . پیوسته . دایم . متوالیاً. مدام : دیشب تا صبح یک بند بارید. بیمار شب را یک بند هذیان گفت . (یادداشت مو...
یخ بند. [ ی َ ب َ ] (اِ مرکب ) ژاله . جلید و تگرگ . (ناظم الاطباء). || (نف مرکب ) یخ بسته . منجمد و فسرده : حوضه ای دارد آسمان یخ بندچند از این ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
شک بند. [ ش َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالا از بخش خاش شهرستان زاهدان . سکنه 130 تن . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غ...
شکم بند. [ ش ِ ک َ ب َ ] (نف مرکب ) که شکم را ببندد. آنکه شکم را ببندد. || (اِ مرکب ) نواری به شکلی خاص برای بستن شکم که اطبا تجویز کنن...
شاه بند. [ ب َ ] (نف مرکب ) که شاه بندد و مقید میسازد. آنکه شاه را اسیر کند. || بمجاز بر سلطان مقتدر و توانا که دیگر سلاطین را مقهور کند و ب...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲۵ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.