بند
نویسه گردانی:
BND
به معنی محل؛ مثل دربند. به لغت وند هم مراجعه بفرمائید. در مواردی ب و و در فارسی میتوانند جانشین یک دیگر باشند. مثل گاو و گاب در گویش مردم اصفهان. مثل بند و وند.
واژه های همانند
۲۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
کشه بند. [ ک َ ش َ / ک َش ْ ش َ / ش ِ ب َ ] (نف مرکب ) گدا. فقیر. گدایی کننده . (یادداشت مؤلف ).
کله بند. [ ک ُ ل َه ْ ب َ ] (اِ مرکب ) کلاه بند. نوعی کلاه در قدیم . (فرهنگ فارسی معین ).
گرگ بند. [ گ ُ ب َ ] (ص مرکب ) کنایه از گرفتار و اسیر. (برهان ) : گرگ را گرگ بند باید کردرقص روباه چند باید کرد. نظامی .کین سگ بسته مستمند چراس...
گره بند. [ گ ِ رِه ْ ب َ ] (نف مرکب ) مقابل گره گشا. (آنندراج ). || (اِ مرکب ) جوز گره . || کمربند شلوار. (ناظم الاطباء). || گره . تکمه . دکم...
گله بند. [ گ ُ ل َ / ل ِ ب َ ] (اِ مرکب ) چون گلپیچ گیسوبند است . (گنجینه ٔ گنجوی وحید دستگردی ) : لیلی گله بند باز کرده مجنون گله ها دراز کرده ....
گوش بند. [ ب َ ] (اِ مرکب ) آلت بستن گوش . رِفاده و عصابه ای که بر گوش بندند. (ناظم الاطباء). || آنچه آویزه ٔ گوش کنند : به خواهش چنان خ...
گیس بند. [ ب َ ] (نف مرکب ) بندگیس . آنکه گیس زنان را بندد. || (اِ مرکب ) گیسوبند. آنچه بدان زنان گیسوان خود را بندند و محکم نمایند. (از انج...
لته بند. [ ل َ ت َ ب َ ] (اِخ ) نام یکی از دیههای لاریجان .(مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 115).
لله بند. [ ل َ ل ِ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ولوپی بخش سوادکوه شهرستان ساری ، واقع در 11هزارگزی راه شوسه و راه آهن شاهی به تهران . کوهستان...
لنگ بند. [ ل ُ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه لنگ بندد : سرو از جوش لاله و سنبل لنگ بندی است زلف کاکل دار.محمدسعید اشرف (از آنندراج ).